"برای مرد چیزی نیست جز آنچه امام وی برای وی بپسندد" که به نقل از خلاف و دیگر کتابها این روایت را خواندیم، در کنز العمال نیز آمده است: "همانا برای مرد آن چیزی خوش آیند است که امام وی بپسندد."احکام سلطانیه 177/.
اگر گفته شود: ظاهر روایات احیا با همه زیادی آن جواز احیا و ایجاد احقیت و بلکه ملکیت است بدون آنکه نیازی به اجازه گرفتن داشته باشد، پس احیا سبب تام ملکیت است و حمل این روایات برجواز بشرط تحصیل اذن خلاف ظاهر است.
در پاسخ باید گفت: دلالت این اخبار بر سببیت تامه ممنوع است. بلکه اینها تنها به اقتضا دلالت دارد. و لذا به شرطهای دیگر نیز مشروط است که بعدا بدان اشاره خواهیم کرد. علاوه بر اینکه از آنها به التزام و نیز به دلالت اقتضا اجازه استفاده میشود مانند سخن صاحبخانه که میگوید: "کسی که به خانه ام در آید فلان جایزه را دارد" که از این سخن وی اجازه ورود به خانه نیز استفاده میشود. بلکه ممکن است گفته شود در حقیقت این روایات بخاطر دادن اجازه بیان شده است، پس متعرض یک نوع حکم ولایی از سوی پیامبر(ص) و ائمه (ع) از باب اعمال ولایت و حکومت شرعی نیز میباشد و تنها در مقام بیان یک حکم فقهی الهی نیست، مانند آنچه در فرمایش آن حضرت (ص) در "لا ضرر و لاضرار" احتمال داده شده است، و همه روایات تحلیل نیز متعرض آن است.
و مؤید همین برداشت است آنچه از آن حضرت (ص) در موثقه سکونی آمده است که در آن چنین جمله ای آمده بود: "این حکمی است از سوی خدا و پیامبرش" و اگر یک وظیفه فقهی بود به عنوان حکم و قضا از سوی پیامبر(ص) از آن یاد نمی شد، بلکه آن حضرت تنها واسطه در ابلاغ آن بود.
و نیز آنچه در روایت عروه آمده بود که گفت "گواهی میدهم که پیامبر خدا(ص) حکم کرد که زمین، زمین خدا و بندگان بندگان خداوندند، و کسی که زمین مرده ای را