صفحه ۳۵

ظاهر سخن ایشان این است که بین زمان ظهور و زمان غیبت فرق گذاشته اند.

9 - در جامع المقاصد بدین تفصیل تصریح شده و در احیاء الموات آنجا آمده است: "شک نیست که احیاء موات جز با اجازه امام جایز نیست، و این حکم نزد ما اجماعی است... و روشن است که اشتراط اجازه امام (ع) در صورت ظهور اوست اما در زمان غیبت چنین شرطی نیست چون در آن صورت احیا امکان پذیر نیست."تنقیح الرائع ‏98/4. ظاهرا در هر شرایطی اجازه لازم است. زیرا مقتضای اینکه می‎گوییم موات برای امام است، این است، نهایت امر اینکه در زمان غیبت اجازه عمومی که از روایات تحلیل یا روایات احیا استفاده می‎شود کافی است. و اگر در زمان غیبت حکومت حقه ای تشکیل شود ظاهرا اجازه از چنین حکومتی نیز واجب است. و حداقل در صورت منع یا ایجاد محدودیت توسط حکومت، تصرف در آن جایز نیست همانگونه که بدان خواهیم پرداخت.

ممکن است گفته شود: در زمان غیبت اجازه لازم نیست بر اساس عموم روایات احیاء که ظهور آن این است که احیاء به تنهایی سبب تامه ملکیت است.

ولی ظاهرا چنین برداشتی درست نیست زیرا این روایات حداکثر دلالت بر این دارد که احیاء مقتضی ملکیت می‎باشد و اگر سخن شما را بپذیریم باید گفت در عصر ظهور نیز صرف احیا مقتضی ملکیت است و نمی توان عصر ظهور را از اطلاق روایات مربوط به احیاء خارج نمود، زیرا اصولا مورد این روایات عصر ظهور است و اخراج مورد درست نیست، پس تفصیل قایل شدن بین عصر غیبت و عصر ظهور تفصیل درستی نیست.

10 - در خراج قاضی ابو یوسف مطالبی آمده که با حفظ الفاظ ایشان بدینگونه است: "ابوحنیفه می‎گفت: کسی که زمین را احیا کند در صورتی که امام اجازه دهد از آن

ناوبری کتاب