صفحه ۳۴۵

علمای نجف آباد ما کتابی نوشته بود در علم اصول به نام "حقایق الاصول" و در آنجا اصل را معنی کرده بود "بیخ الشیئ" یکی از علمای نجف این را دست گرفته بود و می‎پرسید سید نا بیخ، بیخ !

روزه خوری در سیزده رجب !

من به همراه مرحوم مطهری با چهار پنج نفر دیگر خدمت مرحوم امام [خمینی (ره)] درس می‎خواندیم یک روز ایشان گفتند ما یک بار در روز سیزدهم ماه رجب در مدرسه دارالشفاء با اقا ریحان گلپایگانی گاهی سماورمان را روشن کردیم بر طبق معمول عصرها چای می‎خوردیم طلبه ها یک شکلی به ما نگاه می‎کردند که گویا عمل مستنکری انجام می‎دهیم ! - چون طلبه ها نوعا در این روز روزه دار و معتکف بودند - آقای مطهری به مرحوم امام گفتند: ولی همه آنها که به یک شکلی این خشکه مقدس ها را داشتند عبا و عمامه را کنار گذاشتند و از طلبگی بیرون رفتند، ولی شما که تقدس خود را به رخ دیگران نمی کشیدید ماندید و به اسلام و مردم خدمت می‎کنید.

کاه مفت و تنبلی الاغ

یک روز والد ما [مرحوم حاج علی منتظری ] می‎گفت: در منطقه فریدن اصفهان یک سید دوره گرد رفته بوده در کنار خرمن کشاورزی که تقاضای کمک کند، کشاورز مقداری از گندم و کاههای خرمن را به او داده بوده، سید در کنار خرمن می‎نشیند کاهها را باد می‎دهد که گندمها از آن جدا شود و کاهها را باد می‎آورده روی خرمن صاحب خرمن می‎ریخته است؛ کشاورز به سید می‎گوید یک کمی آن طرفتر کاههایت را باد بده ! سید می‎پرسد چرا؟ کشاورز می‎گوید: این کاهها روی خرمن من می‎ریزد و الاغ من از این کاههای مفت می‎خورد و دیگر زیر بار کار نمی رود!

تفاوت نفهمیدن شاگرد با نفهمیدن استاد

آقای آقا شیخ قاسم نحوی... برای طلبه ها درس مغنی می‎گفته، یک روز پس از

ناوبری کتاب