علمای نجف آباد ما کتابی نوشته بود در علم اصول به نام "حقایق الاصول" و در آنجا اصل را معنی کرده بود "بیخ الشیئ" یکی از علمای نجف این را دست گرفته بود و میپرسید سید نا بیخ، بیخ !
روزه خوری در سیزده رجب !
من به همراه مرحوم مطهری با چهار پنج نفر دیگر خدمت مرحوم امام [خمینی (ره)] درس میخواندیم یک روز ایشان گفتند ما یک بار در روز سیزدهم ماه رجب در مدرسه دارالشفاء با اقا ریحان گلپایگانی گاهی سماورمان را روشن کردیم بر طبق معمول عصرها چای میخوردیم طلبه ها یک شکلی به ما نگاه میکردند که گویا عمل مستنکری انجام میدهیم ! - چون طلبه ها نوعا در این روز روزه دار و معتکف بودند - آقای مطهری به مرحوم امام گفتند: ولی همه آنها که به یک شکلی این خشکه مقدس ها را داشتند عبا و عمامه را کنار گذاشتند و از طلبگی بیرون رفتند، ولی شما که تقدس خود را به رخ دیگران نمی کشیدید ماندید و به اسلام و مردم خدمت میکنید.
کاه مفت و تنبلی الاغ
یک روز والد ما [مرحوم حاج علی منتظری ] میگفت: در منطقه فریدن اصفهان یک سید دوره گرد رفته بوده در کنار خرمن کشاورزی که تقاضای کمک کند، کشاورز مقداری از گندم و کاههای خرمن را به او داده بوده، سید در کنار خرمن مینشیند کاهها را باد میدهد که گندمها از آن جدا شود و کاهها را باد میآورده روی خرمن صاحب خرمن میریخته است؛ کشاورز به سید میگوید یک کمی آن طرفتر کاههایت را باد بده ! سید میپرسد چرا؟ کشاورز میگوید: این کاهها روی خرمن من میریزد و الاغ من از این کاههای مفت میخورد و دیگر زیر بار کار نمی رود!
تفاوت نفهمیدن شاگرد با نفهمیدن استاد
آقای آقا شیخ قاسم نحوی... برای طلبه ها درس مغنی میگفته، یک روز پس از