نکته اول: به طور کلی زندان سیاسی - آن گونه که اکنون مصطلح است - در شرع معهود نیست و به هیچ وجه مشروعیت ندارد: "زندانی نمودن مخالفان سیاسی که با شیوه های غیرمسلحانه علیه حاکمیت فعالیت سیاسی میکنند، در زمان پیامبراکرم (ص) و حضرت امیر(ع) سابقه ای نداشته است؛ و با آن که از ناحیه منافقین و یا خوارج، غیر از انتقاد کارشکنی های زیادی علیه پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع) صورت میگرفت، ولی تا زمانی که اقدام مسلحانه ای از طرف آنان انجام نمی شد برخوردی با آنان به عمل نمی آمد."همان.
ایشان با استناد به دو اصل عقلی: "تسلط انسان برخویشتن" و "اصالة البرائة" سلب یا محدودساختن آزادی هرکس را منوط به وجود دلیل قطعی از ناحیه شرع میداند، که همان گونه که بیان شد، این دلیل قطعی در غیر حد و تعزیر، اتهام قتل یا حقوق مهمه دیگری است که در حد اتهام خون باشد و بدون زندانی نمودن، استیفای آن حقوق ممکن نباشد. بنابراین زندانی کردن مخالف سیاسی، تا زمانی که وارد عرصه محاربه و افساد و بغی نشده است - با شرایطی که برای این عناوین گفته شده و به تفصیل مورد بحث معظم له قرار گرفته است شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 19، ص 121. - فاقد هرگونه دلیلی است. و اگر وارد عرصه های مذکور شد، دو حالت متصور است:
الف - اگر به گونه ای بود که نیاز به تحقیق و اکتشاف نباشد - مثل آن که عملا در معرکه قتال و در صحنه محاربه یا بغی قرار گرفت، و یا در حالت طبیعی و آزادی و بدون اکراه و ترس، اقرار به بغی یا محاربه نماید - در این صورت حکم محارب و باغی بر او جاری میشود؛ و زندان در حکم او وجود ندارد.
ب - اگر اتهام محاربه یا بغی بر او وارد شود و آن را نظیر اتهام قتل بدانیم، در این