برعهده افراد خاصی گذاشته میشود که برخی از آنان از نظر علم و آگاهی و شناخت در درجه ای نازل تر قرار دارند؟!.
و رابعا: چرا خبرگان فقط از یک قشر خاص تشکیل شود، در حالی که فقاهت یکی از شرایط رهبر میباشد و شرایط دیگری نیز در او معتبر است ؟... ."همان. ایشان ضمن انتقاد از نحوه انتخاب و عملکرد نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، مقایسه آنان با مهاجرین و انصار صدر اسلام را صحیح ندانسته و مینویسند: "نکته مهم این است که بسیاری از آنان فقط با علوم حوزوی سروکار دارند، و با مطبوعات و رسانه های خبری چندان سروکاری ندارند و از مسائل سیاسی و حوادثی که رخ میدهد بی اطلاعند؛ و دراین صورت افرادی که اهل فضل بوده و متخصص در مسائل سیاسی و اجتماعی هستند میگویند چگونه چنین افرادی میخواهند رهبر کشور را از ناحیه ما انتخاب نمایند؟! و در ضمن، مقایسه خبرگان فعلی با مهاجرین و انصار صدر اسلام مقایسه صحیحی نیست؛ زیرا آنان اهل حل و عقد و محور سیاست زمان خود بودند و جامعه مسلمین آنان را قبول داشتند. این که ما تصور میکردیم مردم نمی توانند خودشان مستقیما رهبر را انتخاب نمایند، اشتباه بوده؛ زیرا همان گونه که مردم مرجع تقلید خود را با سؤال و تحقیق از اهل خبره، مستقیما انتخاب میکنند ممکن است در صورت لزوم رهبر کشور را نیز به همین نحو انتخاب نمایند."همان، ص 192 و 193؛ و نیز ر.ک : همین نوشته، "شکل های مطلوب حکومتی از دیدگاه آیت الله منتظری." آنگاه آیت الله منتظری برای تعیین رهبر، دو راه حل را به عنوان جایگزین پیشنهاد میدهند:
راه اول: تعیین رهبر به وسیله خبرگان؛ ولی برای حصول مقبولیت عامه و این که در رهبر علاوه بر فقاهت و عدالت، شرایط دیگری نیز معتبر است، مجلس خبرگان