آمدم و با آن حضرت بیعت کردم، حضرت فرمود: کسی که بر چیزی که مسلمانان بر آن پیشی نگرفته اند پیشی بگیرد، آن چیز از آن اوست. این روایت را ابوداود این گونه آورده: "کسی که بر آبی پیشی بگیرد که کسی بر آن پیشی نگرفته است."عادی الارض لله و لرسوله ثم لکم من بعد، فمن احیا شیئا من موتان الارض فله رقبتها. سنن بیهقی 143/6، کتاب احیاء الموات، باب لایترک ذمی.
در تذکره، از سمره روایت کرده که پیامبر(ص) فرمود: "زمینهای غیر آباد برای خدا و پیامبر اوست و آنگاه برای شماست از سوی من ای مسلمانان !" آنگاه گفته است "مراد از آن، سرزمینهای عاد و ثمود است"ان عادی الارض لله و لرسوله و لکم من بعد، فمن احیا شیئا من موتان الارض فهو احق به. سنن بیهقی 143/6، کتاب احیا موات، باب لایترک ذمی. و مستدرک 149/3. کتاب احیاء موات، باب لایترک ذمی حدیث 5. ولی من در کتابهای حدیث به چنین روایتی با این لفظ [عادی الارض ] برخورد نکرده ام، و پژوهشی گسترده تر را میطلبد.
و روایات دیگری از این قبیل که از طرق فریقین وارد شده و دلالت بر جواز احیا زمینهای موات دارد و در آن تصریح شده که هر که آنها را آباد کند برای اوست.
روشن است که اطلاق این روایات با همه گستردگی آن همه زمانها، اعم از زمان حضور و زمان غیبت را در بر میگیرد، زیرا ولایت پیامبر(ص) و ائمه (ع) شامل همه اعصار میشود و مقید به زمان خاصی نیست. مگر اینکه دلیلی وجود داشته باشد که اعمال ولایت برای زمانی خاص یا منطقه بخصوصی باشد، و ما در این زمینه باز سخن خواهیم گفت.
اگر گفته شود: شما پیش از این روایاتی نقل کردید که دلالت بر این داشت که زمینهایی که از اصل موات بوده است و نیز زمینهای مخروبه ای که اهل آن کوچ کرده اند از انفال است و در اختیار امام میباشد، مقتضای این سخن این است که بدون اجازه وی نمی توان در آن تصرف کرد. پس جمع بین این روایات و روایاتی که احیا را جایز میشمارد و به صورت مطلق آن را عملی پسندیده میشمارد چگونه است ؟