صفحه ۲۶۰

چه آن که قائلان به دیدگاه نخست، اساسا گوهر دین را غیر سیاسی می‎دانند و دخالت در سیاست را برای هیچ یک از دین ورزان - حتی معصومان (ع) - نمی پذیرند. و دسته دوم حوزه سیاست و حکومت را از هم تفکیک کرده و ضمن سیاسی دانستن دین، شأن دین را پرداختن به امور معنوی و احیانا سیاسی که مرتبط با ارتقای معنوی انسان است، می‎دانند؛ ولی حکومت را امری کاملا بشری دانسته که دین در آن حوزه به هیچ روی وارد نمی شود و در آن مداخله نمی کند. و گروه اخیر حکومت را از دین متمایز نساخته و فقط آن را حق معصومان (ع) دانسته اند، که دیگران مجاز به ورود در این حوزه نیستند.

آیت الله منتظری هرسه دیدگاه فوق را به نقد می‎کشاند و گوهر دین را مخالف با آن ها می‎داند، که برای اختصار از پرداختن به آن صرف نظر می‎کنیم و علاقه مندان را به کتاب "دراسات فی ولایة الفقیه"برای نمونه، ر.ک : مهدی بازرگان، آخرت و خدا تنها برنامه بعثت انبیاء. و نیز نقطه نظرات ایشان در کتاب "دیدگاه ها"برای نمونه، ر.ک : محمد بن الحسن الطوسی، النهایة، ص 185. ارجاع می‎دهیم. آنچه در این مجال می‎توان گفت این که هرسه دیدگاه مورد اشاره، ظاهرا از بحث مردم سالاری یا یکه سالاری دینی موضوعا خارجند. زیرا دیدگاهی که اساسا حوزه دین را از سیاست یا حکومت تفکیک می‎سازد یا حکومت دینی در زمان غیبت را نفی می‎کند، در حقیقت نسبت دین با حکومت را "بشرط لا" دانسته است و به مردم سالاری یا نفی آن در دین نمی اندیشد. به دیگر سخن، مبحث فوق فرع بر پذیرش آمیختگی دین اسلام با سیاست و حکومت و متأخر از آن است؛ لذا نظریه مردم سالاری یا یکه سالاری در دین را می‎بایست در اندیشه کسانی جستجو کرد که اسلام را سیاسی دانسته و میان دین و حکومت تفکیک قایل نمی شوند.

برای دستیابی به هدف فوق، ابتدا لازم است ویژگی های حکومت مردم سالار مورد

ناوبری کتاب