چه آن که قائلان به دیدگاه نخست، اساسا گوهر دین را غیر سیاسی میدانند و دخالت در سیاست را برای هیچ یک از دین ورزان - حتی معصومان (ع) - نمی پذیرند. و دسته دوم حوزه سیاست و حکومت را از هم تفکیک کرده و ضمن سیاسی دانستن دین، شأن دین را پرداختن به امور معنوی و احیانا سیاسی که مرتبط با ارتقای معنوی انسان است، میدانند؛ ولی حکومت را امری کاملا بشری دانسته که دین در آن حوزه به هیچ روی وارد نمی شود و در آن مداخله نمی کند. و گروه اخیر حکومت را از دین متمایز نساخته و فقط آن را حق معصومان (ع) دانسته اند، که دیگران مجاز به ورود در این حوزه نیستند.
آیت الله منتظری هرسه دیدگاه فوق را به نقد میکشاند و گوهر دین را مخالف با آن ها میداند، که برای اختصار از پرداختن به آن صرف نظر میکنیم و علاقه مندان را به کتاب "دراسات فی ولایة الفقیه"برای نمونه، ر.ک : مهدی بازرگان، آخرت و خدا تنها برنامه بعثت انبیاء. و نیز نقطه نظرات ایشان در کتاب "دیدگاه ها"برای نمونه، ر.ک : محمد بن الحسن الطوسی، النهایة، ص 185. ارجاع میدهیم. آنچه در این مجال میتوان گفت این که هرسه دیدگاه مورد اشاره، ظاهرا از بحث مردم سالاری یا یکه سالاری دینی موضوعا خارجند. زیرا دیدگاهی که اساسا حوزه دین را از سیاست یا حکومت تفکیک میسازد یا حکومت دینی در زمان غیبت را نفی میکند، در حقیقت نسبت دین با حکومت را "بشرط لا" دانسته است و به مردم سالاری یا نفی آن در دین نمی اندیشد. به دیگر سخن، مبحث فوق فرع بر پذیرش آمیختگی دین اسلام با سیاست و حکومت و متأخر از آن است؛ لذا نظریه مردم سالاری یا یکه سالاری در دین را میبایست در اندیشه کسانی جستجو کرد که اسلام را سیاسی دانسته و میان دین و حکومت تفکیک قایل نمی شوند.
برای دستیابی به هدف فوق، ابتدا لازم است ویژگی های حکومت مردم سالار مورد