مردمی از اهل شام نزد عمر آمدند و گفتند: ما اموالی را به دست آورده ایم: اسبان و بردگانی را، دوست داریم زکات آن را بپردازیم و پاک شویم. گفت: "دو رفیق قبلی من [پیامبر اکرم (ص) و ابوبکر] چنین کاری انجام نداده اند که من انجام دهم"، پس عمر با علی (ع) که در میان جمعی از اصحاب پیامبر خدا(ص) نشسته بود مشورت کرد، علی (ع) فرمود: "این کار خوبی است اگر جزیه ای نباشد که به صورت مرتب از آنان میگیرند".وضع امیرالمؤمنین (ع) علی الخیل العتاق الراعیة فی کل فرس فی کل عام دینارین، وجعل علی البراذین دینارا. وسایل 51/6، ابواب ما تجب فیه الزکاة، باب 16، حدیث 1. از این روایت نیز اصل مشروعیت زکات و خوبی آن در مورد اسب به دست میآید، و آنچه امیرالمؤمنین (ع) از آن نگران بودند این بود که این عمل به صورت جزیه که نوعی ذلت در آن وجود دارد درآید.
از سوی دیگر آیا در زمانه ای همچون زمان ما با توجه به گستردگی مصارف هشت گانه آن، میتوان زکات را به همان نه چیز که از زمانهای قدیم وجود داشته منحصر دانست ؟ با اینکه طلا و نقره سکه دار و نیز چارپایان سه گانه که بیابان چر باشند در این زمان مگر بسیار نادر و اندک وجود ندارد، و غلات چهارگانه نیز در برابر دیگر منابع ثروت، همانند کارخانه های عظیم و تجارتخانه های بزرگ و برجها و ساختمانهای آسمانخراش و کشتی های غول پیکر و ماشینها و محصولات زراعی متنوع و... بسیار ناچیزند، و مصارف هشت گانه زکات که عمده مشکلات و نارساییها دولت ها و ملت ها را در بر میگیرد بودجه بسیار سنگینی را میطلبد، که به هیچ وجه با موارد نه گانه زکات قابل مقایسه نیست.
با اینکه ما در روایات بسیار زیاد داریم که خداوند برای فقراء در اموال اغنیا به آن اندازه قرار داده است که آنان را بی نیاز کند. و اگر میدانست که آنچه قرار داده پاسخگوی نیاز آنان نیست بر آن میافزود. و شاید "فقراء" در این روایت از باب مثال