باز در همان کتاب به سند خود از عبدالرحمن آمده است که گفت: "عمر بن عبدالعزیز به عدی بن ارطاة نوشت: از مردم فدیه (پیش کشی فرستادن) را بردار، از مردم سور و سات دادن را بردار، از مردم ایستگاههای پرداخت مالیات را بردار؛ زیرا این عمل خود یک نوع بی ارزش کردن مردم است که خداوند متعال میفرماید: (و لا تبخسوا الناس اشیأهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین) "دارایی های مردم را کم ارزش نکنید و در زمین فساد بر نینگیزید." پس کسی که زکات خود را برای تو آورد از وی بپذیر و کسی که نیاورد، خدا او را بسنده است."المصنف 335/10، حدیث 19281. در نهایه ابن اثیر آمده است: "در حدیث آمده است: زمانی بر مردم فرا میرسد که ربا را به عنوان خرید و فروش، شراب را به عنوان نبیذ، و بخس (کم ارزش کردن کالای مردم) را به عنوان زکات حلال میشمرند" و بخس: آن چیزی است که حاکمان به عنوان عشر و مکوس از مردم میگیرند و بدینگونه زکات و صدقه را تأویل و توجیه میکنند."الاموال 636/_638. که از همه این گفته ها و موارد مشابه آن استفاده میشود که مشروعیت این گونه مالیاتها در نزد آنان مورد سئوال بوده وبلکه آن را امری منکر و ناپسند به شمار میآورده اند.
ولی با تمام این مسائل ممکن است برای جواز اینگونه مالیات - علاوه بر عمل خلیفه و کارگزاران او که در مرأی و منظر صحابه بوده است و ردع و منعی از آنان شنیده نشده و الاآشکار میشد - به عمل امیرالمؤمنین (ع) استناد کرد که آن حضرت پس از آنکه متصدی امر خلافت شدند شنیده نشد که در این مورد مخالفتی کرده باشند، با اینکه گرفتن گمرک در آن زمان در سرتاسر کشور اسلامی معمول بوده است. از سوی دیگر خود آن حضرت هم اموالی را که از شهرهای مختلف به مرکز خلافت میآوردند