صفحه ۱۹۵

جایگاهی بوده که از مسافران گمرک و مالیات دریافت می‎کرده اند و به همین مناسبت این شهر در زمان ما به "عشار" معروف شده است.

از خبر زیاد بن حدیر و از استدلال انس به عمل عمر، آشکار می‎شود که گرفتن عشور در زمان پیامبر(ص) مرسوم نبوده است و روایاتی که از پیامبر اکرم (ص) در این زمینه رسیده نزد آنان مسلم نبوده است و الاطبق قاعده باید بدان استدلال می‎کردند. از سوی دیگر در اینگونه روایات زکات مال التجاره مشروع که در زمان پیامبر اکرم (ص) تشریع شده بود و یکی از شرایط آن گذشتن یک سال بوده منظور نبوده است. بلکه در اینگونه روایات چیزی شبیه مالیات گمرک که در زمان ما معروف و متداول است منظور بوده، و از لحن روایات آشکار می‎شود که این نزد آنان یک امر ناپسند محسوب می‎شده است. البته ممکن است گفته شود آنچه از مسلمانان گرفته می‎شده به عنوان زکات مال التجاره بوده است و لذا از آنان ربع عشر (یک چهلم) دریافت می‎شده است، البته این نظر نیز قابل مناقشه و بررسی است.

20 - در خراج ابو یوسف نیز آمده است: نقل حدیث کرد برای ما عاصم بن سلیمان، از حسن که گفت: ابو موسی اشعری به عمربن خطاب نوشت: "سوداگرانی از بلاد ما به سرزمینهای دارالحرب می‎روند و آنها از آنان مالیات می‎گیرند". عمر در پاسخ وی نوشت: "همانگونه که آنان از سوداگران مسلمان مالیات می‎گیرند، تو نیز از آنان مالیات بگیر، از اهل ذمه نصف عشر و از مسلمانان از هر چهل درهم یک درهم و از کمتر از دویست درهم چیزی نگیر، پس هنگامی که به دویست درهم رسید پنج درهم مالیات آن است و هر چه علاوه شود به همین نسبت افزوده می‎شود".سنن بیهقی ‏210/9، کتاب الجزیه، باب ما یؤخذ من الذمی اذا اتجر. مانند این روایت را بیهقی نیز نقل کرده، همانند آن را نیز یحیی قرشی در کتاب خراج خویش آورده است.الخراج 0137/

ناوبری کتاب