بدانیم و چیزهایی که در آن زکات است را به حاکمان و فرمانروایان واجد شرایط هر زمان واگذار کنیم، که در این صورت در هر زمان و مکان هر چه را آنان متناسب با امکانات و شرایط و نیازمندیها بر اموال قرار دهند زکات محسوب میگردد.
در هر صورت ما بحث را در اینجا از چند جهت پی میگیریم
[جهت اول: روایاتی در مذمت ده یک گیران:]
در این محور برخی روایات پراکنده که از آنها اجمالا مذمت ده یک گیرندگان (عشارین) استفاده میشود را یادآور میشویم؛ البته اینگونه روایات در کتابهای فریقین بسیار زیاد است که به ذکر برخی از آنها اکتفا میکنیم:
1 - طبق آنچه در نهج البلاغه آمده که امام (ع) نوف بکالی را مورد خطاب قرار داده و میفرماید: "ای نوف ! همانا داود(ع) در مانند این ساعتهای شب بپاخاست و گفت: این ساعتی است که کسی خدا را نمی خواند مگر اینکه خواسته اش اجابت میشود، مگر اینکه ده یک گیر، خبرچین، پاسبان، یا صاحب طبل و طنبور باشد."جواهر 27/38.
این روایت در مصادر نهج البلاغه از خصال و کمال الدین صدوق و مجالس مفید و حلیة الاولیاء و تاریخ بغداد و تاریخ دمشق و دستور معالم الحکم و کنزالفواید آمده است.تذکره 401/2. واژه "ده یک گیر، عشار" در مورد کسانی که بصورت حرام ده یک میگیرند متعین نیست، بلکه در بیشتر موارد در روایات واژه "عشر" بر صدقات واجبه یعنی زکوات اطلاق شده است که از مراجعه به اخبار معلوم میشود؛ مگر این که گفته شود لفظ "عشار" به کسانی که به صورت غیر شرعی از مردم ده یک دریافت میکنند منصرف