آن را مقید کرده که در غیر حق مسلمان باشد، و چون این زمین دارای مالک است پس احیاء آن جایز نیست - همانگونه که اگر صاحب آن معین باشد - پس اگر مالک آن وارثی داشته باشد، برای ورثه اوست؛ و اگر ورثه ای نداشته باشد مسلمانان وارث او هستند. و روایت دوم این است که آن با احیا به ملکیت در میآید. این را صالح و دیگران نقل کرده اند، و آن مذهب ابوحنیفه و مالک است، بر اساس عموم روایات، و نیز برای این که این زمین چون موات است تا هنگامی که به ملکیت مالک در نیامده است هیچ قومی حق مشخصی در آن ندارند و نیز چون این اگر در سرزمین اسلام باشد مانند اشیاء پیدا شده در دارالاسلام است و اگر در دارالکفر باشد حکم گنج را دارد [که از انفال است ]."مسالک 288/2.
و آنچه عاجلا به ذهن میرسد اینکه: اگر آثار احیاء بطور کلی از بین رفته و مدتها از آن گذشته، و عرفا ارتباط آن با صاحبان زمین قطع شده باشد - اگر چه احتمال وجود وارث شرعی با چند واسطه برای وی در جامعه وجود داشته باشد - در این صورت از انفال است و حکم آن را دارد، چون عرفا حکم رها کردن زمین را دارد و ادله آن شامل آن میگردد، و اما اگر مدت زیادی از آن نگذشته بلکه عنوان مجهول المالک بر آن ثابت است، ظاهرا حکم آن را دارد، و دلیلی بر این نیست که حکم مجهول المالک در مورد زمین و دیگر اموال فرقی داشته باشد.
بحث در مورد زمینها و احیاء آن به درازا کشید، جایگاه اینگونه مباحث در کتاب احیاء موات است و ما در اینجا بخشی از آن را به تناسب بحث یادآور شدیم. برای آگاهی بیشتر در این زمینه میتوان به کتاب های مربوطه مراجعه نمود.