و موضوع آشکار میشود که انتفاء آن باید مستند به انتفاء موضوع و محل یعنی آثار حیات باشد، پس چون این یکی از بین رفت آن دیگری نیز از بین میرود، زیرا اگر موضوع رقبه زمین بود هیچگاه ارتباط اولی با زمین قطع نمی شد، زیرا رقبه همچنان باقی است.
خلاصه کلام اینکه: احتمال بقای ارتباط نفر اول با زمین تا احیاء نفر دوم و از بین رفتن با آن، یک احتمال ابتدایی است که با کمی دقت از بین میرود.
و از همینجا بطلان قول چهارم از اقوال ششگانه در صورتی که قائلی داشته باشد، آشکار میگردد.
[چگونگی جمع بین روایات ]
اکنون که ادله دو نظر مشخص شد به مقایسه بین آن دو میپردازیم و تلاش میکنیم در صورت امکان اختلاف بین آن دو را برطرف کنیم. البته عمده ادله از یک سو دو صحیحه سلیمان بن خالد و حلبی است و از سوی دیگر سه صحیحه ای که خوانده شد.
برای جمع بین روایات وجوه زیر گفته شده است.
وجه اول:
مطلبی است که از بلغة الفقیه استفاده میشود که خلاصه آن با توضیحی از ما اینگونه است: مفاد دو صحیحه سلیمان و حلبی این است که ارتباط اولی با زمین باقی است و مفاد سه صحیحه دیگر این است که این ارتباط قطع شده است، پس از این جهت این دو دسته از روایات با هم تباین دارند. و موضوع در صحیحه سلیمان و حلبی و نیز در صحیحه معاویة بن وهب و عمر بن یزید مطلق است که مالکیت اولی چه با احیا باشد چه با غیر آن.
ولی موضوع در صحیحه کابلی خاص است به گونه ای که بیان میدارد مالکیت اولی