صفحه ۱۴۲

وی فرد دیگری از مسلمانان آن را تصرف کرد و آن را احیا کرد، پس او احق بدان است نسبت به کسی که آن را رها کرده است، و باید خراج آن را به امامی از اهلبیت من بپردازد، و برای اوست آنچه از آن خورده است، تا آنگاه که قائمی از اهلبیت من با شمشیر آشکار شود، و آن زمین را در اختیار بگیرد و دیگران را از آن بیرون راند، همانگونه که پیامبر خدا(ص) آن را در اختیار گرفت و دشمنان را از آن بیرون کرد، مگر آنچه در دست شیعیان ماست که با آنان مقاطعه می‎کند و زمین را در دستشان باقی می‎گذرد.سلیمان بن خالد، قال: سألت ابا عبدالله(ع) عن الرجل یأتی الارض الخربه فیستخرجها و یجری انهارها و یعمرها و یزرعها، ماذا علیه ؟ قال: الصدقه. قلت: فان کان یعرف صاحبها؟ قال: فلیؤد الیه حقه. وسایل ‏329/17،باب احیاء موات، باب 3، حدیث 3.

شرح سند این روایت و متن آن در مسأله ششم، گذشت. و به قرینه ثبوت خراج و اینکه احیا کننده را می‎توان از زمین بیرون کرد مقتضای آن این است که احیا سبب ملکیت رقبه زمین نیست، و در صورت ویرانی آن احیا کننده دوم بدان سزاوارتر است.

و اگر بخواهیم جمله: "اگر آن را رها کرد یا ویرانش ساخت" را بر خصوص اعراض کلی حمل کنیم خلاف ظاهر است، زیرا ظاهر حکم به احقیت دومی این است که اولی به طور کلی از آن اعراض نکرده است و احتمال دارد که هنوز صاحب حق باشد. علاوه بر اینکه فرض عدم ملکیت رقبه و اینکه متعلق حق تنها آثار احیا است اقتضا دارد که با انتفاء موضوع حق نیز قهرا از میان برود.

و اینکه بخواهیم ملکیت امام را در صحیحه و غیر آن بر ملکیت معنویه - همانگونه که برخی گفته اند - حمل کنیم پس از ظهور آن در ملکیت اعتباریه شرعیه، بی اساس است؛ و گواه آن آثار ملکیت مانند گرفتن خراج و جواز اخراج است که بر آن مترتب است. علاوه بر اینکه ما گفتیم که زمین از اموال عمومی است که خداوند برای همه مردم آفریده است، و معنای اینکه آن برای امام است این است که در اختیار و در تصرف اوست به عنوان اینکه ولی امر امت است، همانند دیگر اولیاء که در اموال افراد تحت ولایتشان تصرف می‎کنند.وسایل ‏329/17، ذیل روایت سابق.

ناوبری کتاب