صفحه ۱۳۴

کرده یا به وی بخشیده شده و مانند این امور پیوسته ملکیت بر آنها باقی است، چنانکه در تذکره از جمیع اهل علم نقل کرده است. اما اگر با احیا مالک آن شده آنگاه آن را رها کرده تا موات شده است، نزد مصنف و پیش از ایشان شیخ و جماعتی حکم آن اینگونه است... و جماعتی از اصحاب ما از جمله علامه در برخی از فتاوای وی و نیز در تذکره بر این نظرند که فرد دیگری می‎تواند آن را احیا کند و دومی نسبت به اولی سزاوارتر است... و این نظری است قوی بخاطر دلالت روایات بر آن."شرایع ‏272/3 (= چاپ دیگر 792/، جزء 4).

10 - در احیاء الموات روضه آمده است: "و جایگاه اختلاف آنجاست که مالک سابق با احیا آن را مالک شده است، زیرا اگر با خریدن و مانند آن مالک آن شده بود اجماعا - طبق آنچه علامه در تذکره از جمیع اهل علم آورده - ملکیت وی زایل ناشدنی است."تذکره ‏403/2.

11 - و در احیاء الموات مغنی ذیل قول خرقی که می‎گوید: "کسی که زمینی را که مالکی نداشته احیا کند از آن اوست" می‎نویسد: "خلاصه کلام اینکه موات بر دو قسم است، یکی مواتی که پیش از آن ملک کسی نبوده و آثار آبادانی در آن دیده نمی شود... دوم زمینی که پیش از آن ملک کسی بوده و آن بر سه دسته است یکی آنکه مالک آن شناخته شده است و آن بر دو گونه است یکی آن که با خریدن و یا بخشش به ملکیت کسی در آمده، که این بدون هیچ اختلافی با احیا به ملکیت کسی در نمی آید. ابن عبدالبر گوید: همه علما گویند ملکی که همواره در ملکیت کسی بوده احیاء آن برای هیچ کس جز صاحب آن جایز نیست. دوم: زمینی که با احیا به ملکیت در آمده آنگاه رها شده تا ویران شده و به صورت اول خود موات گردیده است، که در این صورت حکم

ناوبری کتاب