صفحه ۱۲۶

دیگر زمینهای موات است و عموم ادله آن شامل آن نیز می‎گردد. زیرا مردم مسلط بر مالها و جانهای خود هستند، و همانگونه که انسان می‎تواند با کار و تلاش خود چیزی را به ملکیت خود در آورد به همان شکل می‎تواند چیزی را از ملکیت خود خارج سازد، و اینکه اعراض چیزی را از ملکیت خارج سازد امری است که عرف با آن مساعد است، و حاکم در باب املاک و حقوق همان عرف است. و اگر اهل آن نابود شوند و همه به هلاکت رسند، باز زمینها یشان برای امام است؛ و ما در گذشته این مورد را از انفال برشمردیم و روایاتی نیز بر آن دلالت داشت، یا به عنوان موات شدن یا به عنوان میراث بدون وارث؛ اگر چه فرق بین این دو از جهت مصرف محتمل است، زیرا احتمال دارد که دومی [میراث بدون وارث ] به طور مطلق متعین در فقرا یا فقرای محل باشد. ولی ظاهر روایات و فتاوایی که در زمینهایی که اهل آن نابود شده اند این است که این خود موضوع مستقلی است در کنار میراث بدون وارث. در این رابطه به مباحث ما در گذشته در قسمت دوم از انفال مراجعه شود.

اما اگر اعراض ثابت نشود، و مردم آن نابود نشده باشند، در آن صورت یا صاحب آن معلوم و معین است یا نه ؟ پس این صورت بر دو قسم است: قسمت اول: آنجا که صاحب آن معلوم و معین است. بحث در این است که آیا با موات شدن از ملکیت مالک آن خارج شده است و به طور مطلق به اصل آن باز می‎گردد یا اینکه به طور مطلق خارج نشده، یا تفصیل قائل شویم یعنی اگر ملکیت آن به احیا باشد با موات شدن خارج می‎شود؛ یا ملکیت آن از راه دیگری غیر احیا [مثل ارث و خریدن و نظائر آن ] باشد که با موات شدن خارج نمی شود؟ در مسأله وجوه بلکه اقوالی است، و بسا این نظریه ها به شش نظر برسد، گرچه برخی از آنها همانگونه که خواهیم گفت در طول برخی دیگر قرار می‎گیرد.

نظریه اول: اینکه زمین در ملکیت صاحب اول خود به صورت مطلق باقی می‎ماند، در جواهر آمده است:

ناوبری کتاب