صفحه ۱۱۴

اسلام احیا کننده نیز شرط است، و این همانگونه که روشن است غیر از عنوان اجازه تملک است.

و ممکن است برای امام شرعا جایز باشد که به کافر اجازه احیا بدهد و عملا نیز اجازه بدهد ولی برای وی ملکیت به طور مطلق یا در زمینهای بلاد اسلامی حاصل نشود.

10 - در مغنی ابن قدامه حنبلی آمده است: "بین مسلمان و ذمی در احیا فرقی نیست، احمد بدین مضمون تصریح کرده است، مالک و ابوحنیفه نیز همین را گفته اند. مالک [ظاهرا شافعی ] گوید: در سرزمینهای اسلامی ذمی با احیاء مالک نمی شود، قاضی گوید: این مذهب جماعتی از اصحاب ماست، بر اساس فرمایش پیامبر(ص) "زمنیهای موات از آن خدا و پیامبر وی آنگاه از سوی من برای شماست" که زمینهای موات را صیغه جمع (موتان) آورد. و آنها را برای مسلمانان قرار داده، و زمینهای موات هر کشوری از حقوق آن کشور است و چون کشور اسلامی است پس موات آن نیز برای مسلمانان است، مانند مرافق زمینهای ملکی. و دلیل ما عموم فرمایش پیامبر(ص) است که "هر که زمین مرده ای را آباد کند از آن اوست" و چون احیا سببی از اسباب تملیک است و مسلمان و ذمی مانند دیگر اسباب در آن مشترکند. و حدیثی را که بدان استناد کردند برای ما شناخته شده نیست، برای ما این حدیث شناخته شده است که فرمود: "گستره زمین برای خدا و پیامبر اوست، آنگاه پس از آن برای شماست. و هر که زمین مرده ای را احیاء کند رقبه آن برای اوست."دروس 292/.

اینها برخی از کلمات بزرگان در این مسأله بود، و خلاصه آن این است که این مسأله در بین فقهای فریقین (شیعه و سنی) اختلافی است.

[دلایل اشتراط اسلام ]

ناوبری کتاب