صفحه ۱۰۷

ممکن است همین سخن را در رابطه با زمینهای مفتوح عنوه نیز گفت، بدین صورت که آنچه به مسلمانان به عنوان غنیمت انتقال یافته چیزی نیست جز آنچه کفار با احیا خودشان مالک شده اند، و این چیزی جز حاصل تلاش و کوشش آنان نیست، و رقبه زمین به همان حال نخستین که از اموال عمومی و در اختیار فرمانروای جامعه بود باقی است، و اگر خواستی می‎توان بگویی: آنان مالک زمین به تبع آثار آن شده اند، و با پیروزی و به غنیمت گرفتن مسلمانان چیزی علاوه بر آن را مالک نمی شوند، پس هنگامی که زمین ویران شد به همان حال نخستین پیش از عمران و آبادانی باز می‎گردد.

و ممکن است متفرع بر این مسأله نمود این فرع را که اگر مسجدی در سرزمین آباد یا زمین مفتوح عنوه ای بنا شده بود آنگاه ولو به ستم ستمگری ویران شد به طوری که به طور کلی دیگر علایم و آثار آن از بین رفت و به صورت زمین مواتی درآمد، در این صورت می‎توان گفت که از حال مسجد بودن خارج شده و دیگر احکام مسجد از قبیل حرمت نجس کردن، درنگ جنب در آن، وجوب تطهیر و مانند آن بر آن مترتب نیست.

زیرا وقف تنها در ملک صورت می‎گیرد. و احیا کننده تنها حیثیت احیاء خود را وقف کرده است و مالک رقبه زمین مگر به تبع آثار نبوده است، پس مسجدیت آن نیز به تبع است، پس هنگامی که آثار از بین رفت، موضوع مسجدیت از بین رفته است و عرف نیز پس از خراب و ویران شدن دیگر آن را مسجد نمی داند، و آن احکامی که برای مسجد گفته شده برای مسجد بالفعل است، و بقای حق اولویت نسبت به زمین راهم اگر بپذیریم باز مستلزم بقا عنوان مسجدیت نیست، و در اینجا نکته ای است شایان تأمل.

و اگر خانه یا حمام یا کاروانسرا خانه یا باغی را وقف نمود آنگاه خراب شد و عناوین آن از بین رفت، وقفیت آن نیز از بین می‎رود زیرا ملکیت آن نیز از بین رفته است.

علاوه بر اینکه وقف - چنانکه در نبوی شریف آمده - حبس کردن اصل مال و آزاد نهادن منفعت آن است، و با خراب شدن خانه و از بین رفتن آثار آن، هم اصل و هم منفعت آن از بین رفته است، پس چه چیزی به عنوان وقف باقی می‎ماند؟ زیرا عرصه

ناوبری کتاب