صفحه ۱۰۱

و اما اینکه گفتید: ظاهر در برابر صریح نمی تواند مقاومت کند، پس به عنوان مرجع نهایی پس از سقوط دو صریح بر جای می‎ماند. اشکالی که بر آن وارد است اینکه: مقاومت نکردن ظاهر در برابر صریح معارض با آن موجب این نمی شود که ظاهرا رأسا سقوط کند و این ظاهر برای تقویت صریحی که موافق با آن است باقی بماند، و آنچه شهرت یافته که در صورت تعارض دو خاص باید به عموم بالاتر از آن مراجعه نمود به نظر ما سخن درستی نیست. و قیاس کردن این مورد به تعارض اصل و دلیل قیاس مع الفارق است، زیرا موضوع اصل شک در حکم است، و در صورتی که دلیل وجود داشته باشد دیگر موضوعی برای اصل باقی نمی ماند. و موضوع اصل پس از تساقط دو دلیل معارض است. و این به خلاف ظاهر است که موافق با یکی از دو دلیل صریح باشد، زیرا وجود صریح موجب سقوط ظاهری که موافق با آن است از حجیت نمی شود، بلکه می‎توان به هر دوی آنها استناد کرد. بله، نسبت به روایت صریح مخالف با آن از حجیت می‎افتد، و پس از اینکه از حجیت افتاد دیگر دلیلی بر این نیست که مجددا قیام کند و مرجع نهایی مسأله قرار گیرد، بلکه مرجع نهایی استصحاب بقاء رقبه بر ملک امام و بقای سلطه او بر زمین است.

اگر گفته شود: انکار ملکیت رقبه زمین به وسیله احیا علاوه بر اینکه مخالف مشهور است، مخالف ضرورت فقه نیز هست، زیرا موجب عدم جواز خرید و فروش و بخشش و صلح و وقف زمین نیز هست، و روایات و فتاوی خلاف این را بیان می‎دارد.

در پاسخ باید گفت: علاوه بر اینکه شهرت ملکیت رقبه زمین در بین قدمای اصحاب ما - همانگونه که پیش از این خواندیم - منع شده، مخالفت با شهرت نیز در فقه در صورتی که دلیل وجود داشته باشد کم نیست، همانگونه که در مسأله "نجاست بئر" پس از مدتی فتوای مشهور عوض شد، و ما می‎گوئیم احیا کننده مالک عمل احیا و آثار احیایی است که با اجازه امام در زمین واقع شده است. و به عبارت دیگر مالک زمین احیا شده به عنوان احیا شده است، و فروش و وقف و مانند آن هم به همین احیاء تعلق

ناوبری کتاب