صفحه ۶۴

ابتدای این روایت را عیاشی نیز نقل کرده است.وسائل ‏361/6، ابواب قسمة الخمس، باب 1، حدیث 14.

همان گونه که روشن است ذیل این روایت دلالت بر تقیه دارد، و ظاهر این روایت این است که موضوع در آیه دوم گسترده تر از آیه اول است. و همان گونه که پیش از این گفتم ظاهر این روایت این است که فئ و انفال مترادف هم هستند مگر آنکه گفته شود ذکر انفال پس از فئ از قبیل ذکر خاص بعد از عام است، [یعنی فئ اعم است از آنچه با جنگ به دست آمده، و انفال مخصوص اموالی است که بدون جنگ به دست آمده است ].

4 - خبر حلبی از امام صادق (ع) که در آن آمده است: "فئ اموالی است که برای آن خونریزی و قتل صورت نگرفته است، و انفال مانند آن و به منزله آن است."عن ابی عبدالله(ع) انه سمعه یقول: "ان الانفال ما کان من ارض لم یکن فیها هراقة دم او قوم صولحوا واعطوا بایدیهم وماکان من ارض خربة او بطون اودیة فهذا کله من الفئ و الانفال لله وللرسول فما کان لله فهو للرسول یضعه حیث یحب".( وسائل ‏367/6، ابواب انفال، باب 1، حدیث 10) .

5 - مرفوعه احمد بن محمد از برخی اصحاب ما که فرمود: [از جمله انفال است ] هر مالی که بدون جنگ و بدون آنکه اسب و شتری تاخته شود به دست آمده، که اصحاب ما می‎آیند بر سر آن مال با صاحبان آن معامله می‎کنند، پس چگونه مالی که صاحبش به نصف یا ثلث یا ربع با اصحاب ما حاضر به معامله می‎شود از انفال نباشد؟ و نیز مالی که سهم مخصوص امام است [نظیر صفایای ملوک ] و هیچ کس را در آن اموال چیزی نیست مگر همان اندازه که امام به وی بدهد و نیز گستره بیابانها و بلندی کوهها و زمینهای موات که همه از آن اوست، و آن گفتار خداوند متعال که فرمود: (یسألونک عن الانفال) بدین جهت بود که می‎خواستند چیزی از انفال بدانان بدهد و لذا فرمود: (قل الانفال لله و الرسول) بگو انفال از آن خدا و رسول است، و چنین: نیست که بگوید آنان درباره انفال پرسشی داشتند. و نیز آنچه از روستاها به وی بخشیده شده و نیز میراث کسی که میراث بری ندارد، که همه

ناوبری کتاب