ابتدای این روایت را عیاشی نیز نقل کرده است.وسائل 361/6، ابواب قسمة الخمس، باب 1، حدیث 14.
همان گونه که روشن است ذیل این روایت دلالت بر تقیه دارد، و ظاهر این روایت این است که موضوع در آیه دوم گسترده تر از آیه اول است. و همان گونه که پیش از این گفتم ظاهر این روایت این است که فئ و انفال مترادف هم هستند مگر آنکه گفته شود ذکر انفال پس از فئ از قبیل ذکر خاص بعد از عام است، [یعنی فئ اعم است از آنچه با جنگ به دست آمده، و انفال مخصوص اموالی است که بدون جنگ به دست آمده است ].
4 - خبر حلبی از امام صادق (ع) که در آن آمده است: "فئ اموالی است که برای آن خونریزی و قتل صورت نگرفته است، و انفال مانند آن و به منزله آن است."عن ابی عبدالله(ع) انه سمعه یقول: "ان الانفال ما کان من ارض لم یکن فیها هراقة دم او قوم صولحوا واعطوا بایدیهم وماکان من ارض خربة او بطون اودیة فهذا کله من الفئ و الانفال لله وللرسول فما کان لله فهو للرسول یضعه حیث یحب".( وسائل 367/6، ابواب انفال، باب 1، حدیث 10) .
5 - مرفوعه احمد بن محمد از برخی اصحاب ما که فرمود: [از جمله انفال است ] هر مالی که بدون جنگ و بدون آنکه اسب و شتری تاخته شود به دست آمده، که اصحاب ما میآیند بر سر آن مال با صاحبان آن معامله میکنند، پس چگونه مالی که صاحبش به نصف یا ثلث یا ربع با اصحاب ما حاضر به معامله میشود از انفال نباشد؟ و نیز مالی که سهم مخصوص امام است [نظیر صفایای ملوک ] و هیچ کس را در آن اموال چیزی نیست مگر همان اندازه که امام به وی بدهد و نیز گستره بیابانها و بلندی کوهها و زمینهای موات که همه از آن اوست، و آن گفتار خداوند متعال که فرمود: (یسألونک عن الانفال) بدین جهت بود که میخواستند چیزی از انفال بدانان بدهد و لذا فرمود: (قل الانفال لله و الرسول) بگو انفال از آن خدا و رسول است، و چنین: نیست که بگوید آنان درباره انفال پرسشی داشتند. و نیز آنچه از روستاها به وی بخشیده شده و نیز میراث کسی که میراث بری ندارد، که همه