درهم آن را به عنوان خمس خدمت شما آورده ام و من ناخوش دارم که آن را از شما دریغ دارم، با اینکه این حق شماست که خدای تبارک و تعالی در اموال ما قرار داده است. فرمود: "آیا از زمین و آنچه خدا از آن میرویاند جز خمس برای ما نیست ؟ ای اباسیار، همه زمین برای ماست، پس هر چه خدا از آن میرویاند از آن ماست." عرض کردم: و من همه اموال را خدمت شما بیاورم ؟ فرمود: "ای اباسیار، آن را برای تو پاک و حلال کردیم، آن را برای خویش نگه دار. و هر چه از اموال در دست شیعیان ماست برای آنان حلال و مباح است، تا آنگاه که قائم ما قیام کند و او مالیات آنچه را در دست آنان است جمع آوری کند و زمین را در دست آنان باقی گذارد. و اما آنچه در دست جز آنان است بهره وری آنان از زمین حرام است تا آنگاه که قائم ما قیام کند، پس زمین را از آنان میگیرد و آنان را با خواری از آن بیرون میراند."
عمر بن یزید گوید: ابوسیار گفت: من کسی از ارباب زمین و ثروت و از کارگزاران را نمی شناسم جز خودم که مال حلال بخورد، مگر کسی که ائمه (ع) بر وی حلال کرده باشند.و مثل عدو یصطلم فیؤخذ ماله... و ما صار الی قوم من موالی من اموال الخرمیة الفسقة . (وسائل 350/6، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب 8، حدیث 5). این روایت را شیخ نیز با اندکی تفاوت نقل کرده است.مختلف 207/
سند این روایت تا عمر بن یزید صحیح است، ظاهرا مراد عمر بن محمد بن یزید بیاع سابری [ پوستین های شاپوری فروش ] است که او نیز ثقه است، و ابوسیار همان مسمع بن عبدالملک است که کنیه وی ابوسیار است و به وی "کردین" - به کسر کاف - هم گفته میشود که بنابر مشهور ثقه است، پس روایت صحیحه است.