میراث که با مرگ انسان به صورت قهری به وارث منتقل میگردد. زیرا در حقیقت وارث سایه وجودی انسان و به گونه ای استمرار خود اوست.
بر این پایه چیزی که انسان بر روی آن یا برای آن کاری انجام نداده است به ملکیت انسان در نمی آید؛ مانند دریاها و بیابانها و جنگلها و معادن و مانند آن و بلکه غنایم جنگ نیز، که اینها به همان حالت اولی خود به ملکیت خداوند متعال باقی میماند و خداوند متعال آنها را در طول مالکیت خود برای پیامبراکرم (ص) و در اختیار او قرار داده است؛ پس انفال به مقتضای کتاب و سنت بلکه اجماع و عقل در اختیار خدا و پیامبر اوست و پس از آن به مقتضای روایات زیاد و متواتر برای امامی است که جانشین پیامبر است به عنوان امامت و رهبری امت، و هر گونه که به مصلحت مردم و به صلاح رهبری بداند آن را به مصرف میرساند که پیش از این به تفصیل گذشت؛ و ما گفتیم که حیثیت امامت در اینجا حیثیت تقییدیه است نه حیثیت تعلیلیه، پس مالک در حقیقت خود عنوان امامت و رهبری است [ نه شخص امام به عنوان شخص ] که در این مورد میتوان به آنچه ما در "جهت دوم" بحث یادآور شدیم مراجعه نمود.
بله، در خبر حریز، از محمد بن مسلم آمده است که گفت: از امام صادق (ع) شنیدم در حالی که از آن حضرت از انفال پرسیده شد، فرمود: "هر روستایی که اهل آن هلاک شده اند یا از آنجا رفته اند، آن برای خدای متعال است؛ نیمی از آن بین مردم تقسیم میشود و نیم دیگر برای پیامبر(ص) است؛ پس آنچه برای پیامبر است برای امام است."سنن بیهقی 148/6، کتاب احیاء الموات، باب ما یکون احیاء و ما یرجی فیه من الاجر. و مانند آن است خبر عیاشی، از حریز، از امام صادق (ع) که گفت: از آن حضرت در