صفحه ۴۰۵

11 - در کتاب الاموال ابوعبید به سند خود، از مقدام بن معدی کرب آمده است که گفت: پیامبرخدا(ص) فرمود: "... و من وارث کسی هستم که وارثی ندارد، از وی ارث می‎برم و دیه او را می‎پردازم."عن عمار بن ابی الاحوص قال: سألت اباجعفر(ع) عن السائبة فقال: انظروا فی القرآن؛ فما کان فیه فتحریر رقبة فتلک یا عمار السائبة التی لا ولاء لاحد علیها الا الله، فما کان ولاؤه لله فهو لرسول الله(ص) و ما کان ولاؤه لرسول الله(ص) فان ولاءه للامام و جنایته علی الامام و میراثه له. (وسائل ‏549/17، ابواب ضمان الجریرة، باب 3، حدیث 6).

12 - در سنن بیهقی به سند خود از مقدام کندی آمده است که گفت: پیامبرخدا (ص) فرمود: من نسبت به هر مؤمنی از خود او سزاوارترم؛ پس هر که بدهی یا عائله ای بر جای نهاده بر عهده ماست، و هر که مالی بر جای نهاده برای وارث اوست، و من مولای کسی هستم که بی مولاست، مال او را به ارث می‎برم و اسیر او را آزاد می‎کنم.محمد بن القاسم بن الفضیل بن یسار، عن ابی الحسن (ع) فی رجل صار فی یده مال لرجل میت لایعرف له وارثا کیف یصنع بالمال ؟ قال: ما اعرفک لمن هو. (وسائل ‏551/17، ابواب ولاء ضمان الجریرة، باب 3، حدیث 13). در متن عربی روایت "ضیعه" به معنی عیال یا از دست دادن یا از بین رفتن چیزی است. و "عان" مخفف عانی به معنی اسیر است.

باید توجه داشت که این حکم برای پیامبر(ص) ثابت است نه به خاطر اینکه پیامبر بود بلکه به خاطر اینکه امام مسلمانان و پیشوای آنان و از خودشان نسبت به آنان سزاوارتر است، همان گونه که ابتدای روایت بدان دلالت داشت، و آن حضرت از بیت المال دیه او را می‎پردازد پس بناچار میراث او نیز متعلق به بیت المال است.

و ظاهر این روایات بسیار این است که حکم میراث کسی که وارثی ندارد حکم دیگر انفال است که ما گفتیم برای امام است و او می‎تواند هرگونه که صلاح بداند به مصرف برساند و مانند دیگر انفال مقید به مصرف خاصی نیست.

ناوبری کتاب