وی [ابیض بن حمال ] بر آن حضرت وارد شده و آن حضرت سرزمین دارای نمک - که متوکل گوید: در سرزمین مآرب بود - را به وی واگذار کرد، پس چون از مجلس بیرون رفت شخصی که در مجلس بود گفت: آیا میدانید چه چیزی را به وی واگذار کردید؟ شما آب چشمه ای بی پایان را به وی واگذار کردید. گفت: از وی باز پس گرفتند."عن ابن عباس انه قال: اعطی النبی (ص) بلال بن الحارث المزنی معادن القبلیه جلسیها و غوریها و حیث یصلح الزرع. (سنن بیهقی 151/6، کتاب احیاء الموات، باب ما جاء فی اقطاع المعادن الباطنه..) .. مانند این روایت را ابوعبید نیز در الاموال آورده است.نهایه ابن اثیر 286/1.
3 - باز در سنن بیهقی به سند خود از ابیض بن حمال آمده است که گفت: وی از پیامبر(ص) خواست که نمک مآرب را به وی مقاطعه دهد و آن حضرت خواست به وی مقاطعه دهد، مردی گفت: این مانند آب بی پایان است، و آن حضرت از واگذاردن به وی امتناع ورزید.
اصمعی گوید: "مأعد" آبی است همیشگی که بی وقفه جاری است.نهایه ابن اثیر 393/3. در توضیح این روایات باید گفت: اینکه پیامبراکرم (ص) نمک مآرب را مقاطعه نداد آن گونه که برخی گفته اند، دلالت بر این ندارد که به طور مطلق نمی توان معادن آشکار را مقاطعه داد، شاید به خاطر آن بوده که مصلحتی در این کار وجود نداشته و تضییع حقوق مسلمانان بوده است، و تصمیم گیری در این گونه امور بر محور مصالح عمومی جامعه است.
و اوضاع معادن و کمیت و کیفیت و مقدار ذخائر و کیفیت استخراج و پولی که در برابر آن دریافت میشود، از اموری است که به حسب زمانها و شهرها و اشخاص و امکانات و دیگر شرایط متفاوت است، که لازم است به همه آنها توجه داشت.