صفحه ۳۸

حدود آن را بازگویم آن را به من باز نمی گردانی؛ گفت به جدت سوگند چنین خواهم کرد. فرمود: حد اول عدن است. در این هنگام چهره هارون دگرگون شد و گفت اوه ! فرمود: حد دوم سمرقند است. چهره هارون به تیرگی گرایید. فرمود: حد سوم آفریقاست، چهره وی نیلگون شد و گفت هیه ! فرمود: حد چهارم سیف البحر نزدیک جزر و ارمینیه (در کناره دریای روم و ارمنستان) است. هارون گفت در این صورت چیزی برای ما باقی نمی ماند، شما بفرمایید به جای ما بنشینید! حضرت فرمود: من به تو گفتم که اگر حدود آن را مشخص کنم تو آن را باز نمی گردانی. و در این هنگام بود که وی تصمیم به قتل آن حضرت گرفت."فتوح البلدان / 27. این روایت به نقل از وی در کتاب بحار نیز آمده است.فتوح البلدان / 27.

در روایت علی بن اسباط نیز آمده است که گفت: "چون ابوالحسن موسی بن جعفر(ع) بر مهدی عباسی وارد شد، دید که وی مظالم را به مردم باز می‎گرداند، فرمود: ای امیرالمؤمنین (ع) چرا آنچه را که در مورد آن به ما ستم رفته است به ما باز نمی گردانی ؟ گفت: آن چیست ؟ ای ابوالحسن ! فرمود: چون خداوند فدک و اطراف آن را بدون آنکه شتر و اسبی بر آن بتازد برای پیامبرش (ص) باز گشود، این آیه شریفه را بر پیامبرش فرود آورد (وآت ذا القربی حقه) و پیامبر نمی دانست که مراد از (ذا القربی) کیست، از جبرئیل پرسید و جبرئیل از خداوند، پس خداوند به وی وحی فرمود: "فدک را به فاطمه بده". پیامبرخدا(ص) فاطمه را فراخواند و فرمود: ای فاطمه ! خداوند به من دستور فرمود که فدک را به تو

ناوبری کتاب