صفحه ۳۵۷

همچنین مسلمانی که زمین را احیاء کرده است تنها مالک آن قسمت که احیا کرده می‎شود اما مالک کوهها و بیابانهایی که مجاور زمین اوست نمی شود.

بله، اگر زمینهایی که با جنگ گشوده شده یا زمینهایی که با احیاء به ملکیت اشخاص درآمده پس از مدتی در اثر رها شدن تبدیل به جنگل شده، یا سیل بر آنها جاری شده و تبدیل به بیابان شد، ظاهرا حکم آن حکم زمینهای آبادی است که با توجه به داشتن مالک مشخصی تبدیل به موات شده است، که در این مورد نظر مشهور فقها این است که اگر ملکیت از راهی به جز احیاء ثابت شده است به ملک اشخاص باقی می‎ماند، ولی اگر با احیاء به ملک اشخاص درآمده است در این مورد دو قول است، که ما پس از این به تحقیق در مورد این مسأله خواهیم پرداخت.

و ممکن است در مورد اول [یعنی زمینهای مفتوح عنوة و زمینهای آباد شده که تبدیل به جنگل و نیزار شود] گفت: درخت و نی عرفا از فواید زمین و توابع آن است، همانند علفهایی که بر روی زمین می‎روید، و اینها در ملک مالک زمین حادث می‎شود، و وجهی ندارد که با حدوث اینها ملک از ملکیت کسی خارج شود، و در صورت شک استصحاب ملکیت می‎شود.

و ما پیش از این اشاره کردیم که چشم انداز روایات انفال بر بیان حکم زمینهایی است که از دولت های کفر به مسلمانان منتقل شده است، زیرا زمین و همه امکانات آن زیر سلطه و سیطره کفار بوده است؛ پس ائمه (ع) حکم کرده اند که آنچه از اموال آنان به غنیمت گرفته می‎شود، بخشی از آن بین رزمندگان تقسیم می‎شود مانند اموال منقول، و بخشی از آن وقف همه مسلمانان می‎گردد مانند زمینهای آباد، و مابقی مانند زمینهای موات و کوهها و بیابانها و جنگلها در اختیار امام قرار می‎گیرد، یعنی آنها تقسیم نمی شود و وقف همه مسلمانان نمی گردد؛ پس اینکه بگوییم اطلاق روایات، آن موردی که زمین آباد شخصی فرد مسلمان تبدیل به جنگل شود، یا به خاطر زلزله یا

ناوبری کتاب