جزیه را دارند، پس همانند خدمتگزاران کلیسایند. و وجه اول آن است که بدون پرداخت جزیه خون آنان محفوظ است، پس جزیه بر آنان واجب نیست همانند زنان؛ و ما پیش از این گفتیم که کشتن آنان حرام است، و روایات مخصوص به زنان است ولی اینان نیز حکم آنان را دارند علاوه بر اینکه اینان درآمدی ندارند و همانند بینوایان بیکارند."بقره (2) / 190. اگر گفته شود: اداره جامعه نیازمند به بودجه و مالیات است و جزیه مالیات اهل کتاب است و راهبان نیز از مزایای دولت عادله بهره مند میشوند - و هر کس سود میبرد غرامت نیز بر عهده اوست - پس در این صورت حاکم اسلامی اگر صلاح بداند و آنان نیز قدرت بر پرداخت داشته باشند بر آنان جزیه قرار میدهد، بعید نیست چنین نظریه ای سخن درستی باشد. و خداوند متعال داناترین است.
مطلب سوم: اندازه جزیه
شیخ در کتاب جزیه خلاف (مسأله 9) میگوید: "جزیه دارای اندازه معینی نیست، بلکه این به اجتهاد و نظر امام واگذار شده است که هر اندازه صلاح بداند و وضعیت مالی آنان اقتضا دارد و با پرداخت آن انقیاد آنان از حکومت روشن میشود، از آنان دریافت کند. ثوری نیز همین نظریه را دارد. شافعی گوید: اگر کافر یک دینار به عنوان جزیه بپردازد از او پذیرفته میشود، چه دارا باشد چه ندار و چه متوسط. مالک گوید: کمترین حد جزیه چهار دینار است برای کسانی که طلا بین آنان رایج است، و چهل و هشت درهم است برای کسانی که با پول نقره (ورق) مبادله میکنند،و لا تقتلوا ولیدا و لا متبتلا فی شاهق. (وسائل 43/11، ابواب جهاد عدو، باب 15، حدیث 3) . در همه مواردی که ذکر کردیم.