9 - ابن ندیم - متوفای قرن چهارم هجری - در فهرست خود در این زمینه مطالبی آورده است که خلاصه آن این گونه است: "ابویوسف ایشع نصرانی در کتاب خود درباره مذاهب حرنانیین که در زمان ما معروف به صابئه هستند مینویسد: مأمون در اواخر دوران زمامداری خویش که میخواست به جنگ رومیان برود بر دیار مضر گذشت، در آنجا با گروهی از مردم که در بین آنان حرنانیین که لباسهای [بلندی ] پوشیده و موهای درازی داشتند برخورد کرد. مأمون از چگونگی پوشش آنان ابراز ناخشنودی کرد و گفت: شما بر چه دینی هستید، آیا از اهل ذمه اید؟ گفتند: ما حرنانی هستیم.
گفت: آیا نصرانی هستید؟ گفتند: نه. گفت: یهودی هستید؟ گفتند: نه. گفت: مجوسی هستید؟ گفتند: نه. گفت: آیا دارای کتابی یا پیامبری هستید؟ در پاسخ به مبهم گویی پرداختند. به آنان گفت: پس شما منکر آفریدگارید و بت میپرستید و شما اهل ذمه نمی باشید. گفتند: ما جزیه میپردازیم. گفت: جزیه از اهل دینهایی که خداوند آنها را نام برده پذیرفته میشود، ولی شما یکی از دو کار را در پیش گیرید: یا دین اسلام را بپذیرید و یا یکی از ادیانی راکه خداوند در کتابش نام برده است، و الابا شما پیکار میکنم و شما را میکشم، و تا زمانی که من از این سفر برگردم برای تصمیم گیری فرصت دارید. مأمون از آنجا به سوی روم حرکت کرد و آنان لباسشان را تغییر دادند و موهایشان را اصلاح کردند و لباسهای دراز را به کناری نهادند. بسیاری از آنان مسیحی شدند، دسته ای اسلام را برگزیدند و تعداد کمی نیز به حال پیشین باقی ماندند و در ترس و نگرانی به سر میبردند تا آنکه پیرمردی دانا از اهل حران به آنان گفت: هنگامی که مأمون از سفر خود بازگشت به وی بگویید ما صابئی هستیم. و این نام دینی است که در