صفحه ۱۳۵

نسبت دهند و دامن صابئین اصلی را از آن پاک سازند، بسا با آنچه از قتاده نقل شد که پرستش ستارگان از دین آنان است و آنچه حسن و قتاده گفتند که آنان فرشتگان را می‎پرستند و آنچه از زیاد ابن ابوسفیان نقل شد که هنگامی که دانست آنان فرشتگان را می‎پرستند می‎خواست از آنان جزیه نپذیرد، منافات دارد؛ زیرا واضح است که زیاد و قتاده و حسن پیش از مأمون می‎زیسته اند، که به نظر ایشان در آن زمان حرنانیون صابئین را منحرف کرده اند. و شاید صابئین بطائح پرستش و تعظیم ستارگان را از کلدانیان بابل گرفته اند، اگر چه در اصل چنانکه گفته شده از یهودیان فلسطین بوده اند.

در نهایه ابن اثیر نیز توضیح در لغت "صباء" این گونه آمده است: "در حدیث بنی جذیمه است که چون اسلام می‎آوردند می‎گفتند: صبأنا، صبأنا؛ و در حدیث این لفظ تکرار شده است. گفته می‎شود "صباء فلان" یعنی از دینی به دین دیگر تغییر عقیده داد؛ و از همین مورد است "صباءناب البعیر" یعنی دندان شتر آشکار شد؛ و "صبأت النجوم" یعنی ستارگان طلوع کردند. و عربها پیامبر را صابئی می‎گفتند برای آنکه آن حضرت دین قریش را رها کرد و به دین اسلام روی آورد."انعام (6) / 89. از سخن ابن اثیر آشکار می‎شود که کاربرد این کلمه در بیرون شدن از دینی به دین دیگر در احادیث نیز آمده است، و این کلمه عربی است که لام الفعل آن همزه است.

در روایت مفضل از امام صادق (ع)است که گفت به آن حضرت گفتم: مولای من، چرا صابئین را صابئین می‎نامند؟ فرمود: از آن جهت که آنان به تعطیل انبیاء و رسولان و ادیان و شرایع متمایل شدند و گفتند هر چه اینان آورده اند باطل است.بطائح جمع بطیح به معنای مسیل شن زار می‎باشد. ظاهر این روایات این است که این کلمه عربی و ناقص واوی [صبو] است.

ناوبری کتاب