صفحه ۱۳۳

صابئه و مغتسله از آنان یاد می‎کند.

و برای مفسران قرآن کریم در قرن اول هجری مانند سدی، قتاده، مقاتل، ابن عباس، مجاهد، کلبی، ابن زید، حسن و مانند آنان اطلاع صحیحی بر وجود صابئه مغتسله در بطائح ملل و نحل ‏4/2. میسان نبوده است؛ از این رو در تفسیر کلمه صابئین که در قرآن آمده است مطالب ناهمگونی را گفته اند.

مأمون عباسی نیز هنگامی که به جنگ روم می‎رفت در منطقه حران به قومی از بقایای کلدانیان و یونانیان مهاجر برخورد کرد که ستارگان و ارباب انواع را می‎پرستیدند، از دین آنان پرسید تا بداند که آیا آنان را بر دینشان باقی گذارد یا نه، و آنان پاسخ قانع کننده ای به وی ندادند. از آنان خواست تا هنگامی که از جنگ برمی گردد وضعیت دینشان را روشن کنند. پس برخی از آنان به مسیحیان ملحق شدند و برخی آنان را راهنمایی کردند که به همان آیین دیرین خود، آیینی که زمان هجرت از فلسطین به میسان داشتند بازگردند؛ حرنانی ها نیز این راهنمایی را پذیرفتند و برای رهایی از گرفتاری، خویش را صابئی نامیدند.

آنگاه پس از وفات مأمون این گروه منتسب به صابئین در شهرهای اسلامی پراکنده شدند و علم و آداب آموختند و تحت پوشش صابئین به اظهار عقاید فاسد خود پرداختند و این نام را سپر جان خود ساختند. و اما صابئین اصلی که در واسط و میسان بودند مخفی ماندند. و امر بر مفسرین و مورخین نیز مخفی شد و همان عقاید و آراء فاسده صابئین ساختگی را به صابئین اصلی که نام آنان در قرآن آمده و در شمار یهود و نصاری هستند نسبت دادند و چون زبان سریانی و آرامی و عبری نمی دانستند گمان کردند که کلمه صابی عربی و به معنی خروج

ناوبری کتاب