صفحه ۹۷

9- در صحیح مسلم به سند وی از ابی حمید ساعدی روایت شده که گفت: پیامبراکرم (ص) مردی از قبیله بنی اسد به نام "ابن اللتبیه" را برای جمع آوری صدقات فرستاد، وی هنگامی که از مأموریت خود بازگشت [قسمتی را تحویل بیت المال داد و] گفت: این برای شماست [و قسمتی را برای خود نگاه داشت و گفت:] این به من هدیه شده است. پیامبراکرم از این برخورد ناراحت شده و به منبر تشریف بردند و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:

"چه می‎رسد عاملی را که من وی را برای جمع آوری صدقات می‎فرستم می‎گوید: این برای شماست و این به من هدیه شده است، آیا او تاکنون اگر در خانه پدر یا خانه مادرش نشسته بود [و از طرف حکومت اسلامی به این مقام و موقعیت نرسیده بود] چیزی را به او هدیه می‎کردند؟ سوگند به آن کسی که جان محمد به دست اوست هیچ یک از شما به چیزی از بیت المال دست نمی اندازد مگر اینکه در روز قیامت وی را در حالتی که آن چیز به گردنش آویزان است به محشر وارد می‎کنند با شتری که از خود صدا در می‎آورد یا گاوی که نفیر می‎کشد یا گوسفندی که با صدای بلند بع بع می‎کند؛ آنگاه آن حضرت دو دستش را به آسمان بلند کرد به گونه ای که ما سپیدی خاکی رنگ زیر بغل او را مشاهده کردیم، آنگاه دو مرتبه فرمود: خدایا آیا ابلاغ کردم ؟"ما بال عامل ابعثه فیقول: هذا لکم و هذا اهدی لی ! افلاقعد فی بیت ابیه اوفی بیت امه حتی ینظر ایهدی الیه ام لا؟ و الذی نفس محمد بیده لاینال احد منکم منها شیئا الاجاء به یوم القیامة یحمله علی عنقه: بعیر له رغاء او بقرة لها خوار اوشاة تیعر ثم رفع یدیه حتی رأینا عفرتی ابطیه ثم قال: اللهم هل بلغت ؟ مرتین. (صحیح مسلم ‏1463/3، کتاب الامارة، باب 7، حدیث 1832).

این روایت از طرق دیگری نیز باهمین مضمون وارد شده است.

تذکری به مسؤولین حکومت اسلامی

در همین جا بجاست به مسؤولینی که از مقام و موقعیت سیاسی اجتماعی خود سوء استفاده می‎کنند و به اسم هدیه یا صله و چیزهایی نظیر اینها اموالی را از مردم دریافت می‎دارند این نکته را توجه داد که آیا اگر چنین مسؤولیت و موقعیتی را نداشتند چنین صله و هدیه هایی به آنها داده می‎شد؟ اینان باید همواره این کلام حضرت علی (ع) را در نظر داشته باشند که آن حضرت چنانچه در نهج البلاغه آمده پس از نقل جریان برادرش عقیل و آهن گداخته می‎فرماید:

"و عجیب تر از آن اینکه کوبنده ای همراه با بسته ای که در ظرفهایش پیچیده شده بود و معجونی که گویا با آب دهن و یا استفراغ مار درهم آمیخته بود درب منزل ما را

ناوبری کتاب