البته مخفی نماند که این حرص بر خلافت، غیر از آن است که صاحب حقی از خود دفاع کند یا حق خود را طلب نماید، آن گونه که حضرت علی (ع) به خاطر حرص به بیان حق و اقامه مصالح مسلمانان در فرصتهای مختلف از حق غصب شده خویش دفاع مینمود. [در واقع کسی که طالب حق خویش است حریص نیست بلکه حریص کسی است که بیش از حق خود و یا حق دیگران را میخواهد تصاحب کند] و در عین حال این امیرالمؤمنین (ع) است که میفرماید:
همان گونه که حضرت یوسف خود به عزیز مصر پیشنهاد میکند که وی را بر خزینه های زمین بگمارد و میفرماید:
و آن حضرت در این پیشنهاد هدفی جز خدمت به جامعه و نجات دادن مردم مصر در آن زمان از قحطی و گرسنگی نداشت. و اصولا هر کس که خود را برای مسؤولیت ولایت و حکومت صالح بداند و بخواهد در پرتو قوانین الهی، اسلام را اجرا و به جامعه خدمت نماید و در این ارتباط خود را کاندیدای حکومت کند، نمی توان او را حریص و یا طمعکار نامید. چه بسا اگر کاری منحصر به یک فرد باشد، پیشقدم شدن وی برای انجام آن واجب باشد؛ حرص مورد مذمت حرصی است که شخص ریاست طلب بوده و به نفس ریاست عشق بورزد، و فرق بین این دو امری است واضح و آشکار.نقل میکنند که از مرحوم آیت الله حاج سید محمد تقی خوانساری (رضوان الله علیه) پرسیده بودند که آقایی به شاگردانش شهریه میدهد و به دیگران نمی دهد، آیا این عیب نیست ؟ آیا این به عدالت وی ضربه نمی زند؟ ایشان فرموده بودند: اگر این آقا در ذهنش این باشد که در آینده میتواند مشکلات مسلمانان را حل و فصل کند و از هم اکنون لازم است خود را مطرح کرده و به جامعه عرضه کند وچون وسعش نمی رسد به همه طلاب شهریه بدهد فقط به شاگردانش شهریه میدهد چه اشکالی دارد که چنین کاری را انجام دهد و چه بسا از باب مقدمه واجب، واجب هم باشد.(از افاضات معظم له در درس).