زیاد در این معنی استعمال شده، از آن جمله کلام حضرت امیر(ع) است که میفرماید: فلما نهضت بالامر نکثت طائفة نهج البلاغه، فیض 51/، لح 49/، خطبه 3.... یعنی هنگامی که من متصدی ولایت و خلافت شدم گروهی نقض بیعت کردند..."
ابن ابی الحدید در تفسیر این کلام، سازشکار نبودن (ان لایصانع) را به رشوه نگرفتن تفسیر کرده است.شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 274/18. اما از ظاهر کلام استفاده میگردد که مراد از سازش نکردن عام است، یعنی: رشوه نگرفتن، مرعوب قدرت قدرتمندان نشدن، رفاقت بازی نکردن، و به طور کلی هر منفعت و محذوری که انسان را ممکن است به سازش بکشاند و مانع اقامه قوانین الهی و موجب تعطیل شدن احکام خدا بشود را ترک کردن.
و شبیه نساختن خود به دیگران (ان لا یضارع) نیز شاید مراد از آن لزوم مستقل بودن حاکم اسلامی در فکر و عمل و تحت تأثیر جو و عوامل داخلی و خارجی و گفتار این و آن قرار نگرفتن و حفظ مواضع اصولی خود که بر اساس کتاب و سنت بنا شده میباشد تا مجبور نشود اخلاق و اعمال خوب و آنچه را عقل سلیم به آن هدایت میکند ترک نماید. [به گونه ای باشد که جامعه را همانند خود کند نه اینکه خود نیز از شرایط و جامعه رنگ بگیرد.] و شاید کلام امام (ع) نوعی طعنه بر معاویه و امثال معاویه باشد که صفتهای مندرج در روایت را دارا بوده اند.
در روایت آمده است که عمربن خطاب در مسافرتی که به شام داشت چون لباس و زندگی معاویه را مشاهده کرد وی را مورد اعتراض قرار داد. معاویه در جواب گفت: ما در کشوری حکومت میرانیم که حکام و امرای آن این چنین هستند، و از آن پس در تاریخ اسلام بخصوص در زمان امویان و عباسیان تشبه به کفار و از دست دادن زی اسلامی و اسراف و فساد به حدی گسترده گردید که بتدریج حکومت ساده اسلامی را شبیه حکومتهای پادشاهان ایران و قیصرهای روم گرداندند؛ و این در شرایطی است که امیرالمؤمنین (ع) میفرمود: