روایات مورد استناد در این شرط
1- پیش از این ضمن روایت از نهج البلاغه خوانده شد که امیرالمؤمنین (ع) میفرماید:
"و شما به خوبی میدانید که هرگز سزاوار نیست حاکم بر ناموس، خونها، اموال، احکام و رهبری مسلمانان، شخصی باشد بخیل؛ زیرا شکمبارگی خود را در اموال مردم مییابد... و نه رشوه خوار؛ چرا که در قضاوت حقوق مردم را پایمال میکند."و قد علمتم انه لا ینبغی ان یکون الوالی علی الفروج و الدماء و المغانم و الاحکام و امامة المسلمین البخیل، فتکون فی اموالهم نهمته... و لا المرتشی فی الحکم فیذهب بالحقوق. (نهج البلاغه، فیض 407، لح 189/، خطبه 131).
2- و نیز در عهدنامه مالک اشتر که پیش از این گذشت میفرماید:
"هرگز در مشورت خویش مشارکت مده شخص بخیل را؛ زیرا تو را از فضل و بخشش دور ساخته و وعده فقر و بیچارگی ات میدهد. و نه شخص ترسو را؛ زیرا تو را از انجام کارها سست میگرداند. و نه حریص را؛ زیرا ستمگری بر دیگران را به نزد تو میآراید. همانا بخل و ترس و حرص غرایز گوناگونی هستند که ریشه تمامی آنها بدگمانی به خداوند است."و لا تدخلن فی مشورتک بخیلا یعدل بک عن الفضل و یعدک الفقر، ولا جبانا یضعفک عن الامور، و لا حریصا یزین لک الشره بالجور؛ فان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتی یجمعها سوء الظن بالله. (نهج البلاغه، فیض / 998، لح 430/، نامه 53).
بر اساس این روایت هنگامی که بخیل و حریص و ترسو نبودن در مشاوران والی شرط باشد در شخص والی به طریق اولی عدم وجود این خصلت ها شرط است، علاوه بر اینکه اطرافیان و مشاوران والی معمولا فرماندهان و استانداران و افراد مؤثر در سیاست مملکت هستند، چنانچه در زمان ما نیز این گونه متعارف است [از این روایت استفاده میگردد که مجموعه افراد مسؤول در حکومت اسلامی باید از این گونه خصلت ها به دور باشند.]
3- باز امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه میفرماید:
"امر خدا را تنها کسی میتواند اجرا کند که سازشکار نبوده و خود را شبیه دیگران نسازد و از فرمان طمعها پیروی نکند."لا یقیم امرالله سبحانه الامن لا یصانع و لا یضارع و لا یتبع المطامع. (نهج البلاغه، فیض 1137/، لح 488/، حکمت 110).
ظاهرا مقصود از "امر" در روایت همان ولایت و حکومت است و کلمه "امر"