در معنی این روایت سه احتمال وجود دارد:
احتمال اول: مراد از این جمله خبر باشد، بدین معنی که روایت بخواهد فضیلت دانش و افراد دانشمند را خبر بدهد و درصدد باشد بفهماند که دانشمندان به صورت طبیعی برقلوب مردم حاکم هستند و مردم به طور قهری به خاطر ارزش علم از آنان تبعیت دارند. که معمولا در هر مرام و مذهب و قوم و قبیله ای این گونه است و حتی این حاکمیت منحصر به دانش دینی نیست بلکه هر صاحب دانشی به خاطر نفس دانش بر غیر دانشمند حاکم است. طبق این معنی این جمله نظیر جمله دیگر آن حضرت است که میفرماید: دانش حاکم است و مال محکوم علیه "العلم حاکم و المال محکوم علیه."نهج البلاغه، فیض 1155/، لح 496/، حکمت 147.
احتمال دوم: مراد از جمله انشاء باشد، بدین معنی که بخواهد برای علما و دانشمندان دینی، جعل ولایت و حکومت بر مردم بکند؛ نظیر آنچه پیامبراکرم (ص) برای امیرالمؤمنین (ع) با جمله "من کنت مولاه فهذا علی مولاه" در غذیر خم جعل نمود.
احتمال سوم: مراد به جمله باز انشاء باشد منتهی بدین صورت که بخواهد بیان کند که لازم است مردم، علما را به عنوان حکام خود انتخاب نمایند.
بر اساس احتمال اول این روایت چندان به بحث ما مربوط نمی شود، چون که صرفا بیان یک واقعیت اجتماعی است که عالمان بر دیگران حکومت دارند؛ و مقتضای احتمال دوم نیز این است که اگر در یک عصر و زمان هزاران عالم هم باشند تمامی آنان بالفعل حاکمهای مردم باشند، علاوه بر اینکه لفظ "العلماء" مطلق است و دانشمندان دینی و غیر دینی و مسلمان و غیر مسلمان و حتی علمای فاسق را شامل میگردد؛ و بدین جهت چنین احتمالی بعید است و بلکه به طور کلی صحیح به نظر نمی آید: [در نتیجه احتمال سوم مناسب تر به نظر میرسد.]
نظیر این روایت، روایت دیگری است از امام صادق (ع) که میفرماید: