صفحه ۵۷

بسیار زیاد است که تعدادی از آنها را متذکر می‎شویم:

1- در نهج البلاغه ضمن خطبه ای که پیش از این خوانده شد، در ارتباط با شرایط حاکم آمده:

"و نه شخص نادانی که با نادانی و جهلش مردم را به گمراهی می‎کشاند."و لا الجاهل فیضلهم بجهله. (نهج البلاغه، فیض 407/، لح 189/، خطبه 131).

2- و نیز در خطبه ای دیگر آمده است:

"ای مردم سزاوارترین مردم به این امر (خلافت) قویترین آنها به آن و داناترین آنها به دستورات خداوند است، پس اگر فسادگری فساد برانگیخت مورد عتاب قرار خواهد گرفت و اگر ابا و انکار کرد با وی جنگ و قتال خواهد شد."ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بأمر الله فیه، فان شغب شاغب استعتب فان ابی قوتل. (نهج البلاغه، فیض 558/، لح 247/، خطبه 173).

در این روایت [همچون کلمه احق در آیه شریفه گذشته ] سزاوارترین بودن و یا احق به خلافت بودن شخص عالم، یا منسلخ از معنی افعل التفضیل است [یعنی در معنی اصلی و لغوی خود استعمال نشده ] و یا در مقام جدل به کار برده شده، و چنانچه پیش از این گذشت احقیت تا سرحد الزام و حتمیت است، نظیر گفتار خداوند سبحان که در ارتباط با طبقات ارث می‎فرماید: "واولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله"احزاب (33)6/. که اولویت در آیه شریفه برای تعیین مراتب ارث است و طبق روایات و فتاوا رعایت ترتیب در آن لازم و حتمی است.

لکن در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی ذیل کلام فوق این گونه آمده است:

"و این کلام طبق مذهب ما، در بغداد منافاتی با صحت امامت و رهبری شخص "مفضول" (کسی که در مراتب بعد از لایق ترین شخص قرار گرفته) ندارد؛ زیرا نفرموده: امامت غیر اقوی فاسد است بلکه فرموده: قوی ترین و لایق ترین، سزاوارترین است؛ و اصحاب ما نیز منکر این معنی نیستند که آن حضرت (امیرالمؤمنین (ع" لایق تر و سزاوارتر از کسانی بود که در آن زمان امامت را به دست گرفتند، آنان می‎گویند امامت این افراد نیز صحیح است؛ چرا که منافاتی بین اینکه آن حضرت (ع) احق است و صحت امامت دیگران نیست."شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ‏328/9.

ناوبری کتاب