شریعت را اجرا کند و حکومت ستمگری بخواهد آن را از بین ببرد، برهر مسلمانی واجب است که حکومت نخسین را تا اندازه ای که میتواند کمک کند؛ و اگر یک طایفه از مسلمانان به طایفه دیگری تجاوز نمود و شمشیر در میان آنها نهاده شد و امکان صلح نیز وجود نداشت، برهمه مسلمانان واجب است با دسته طغیانگر متجاوز بجنگند تا به امر خداوند باز گردند. و اما آن روایاتی که در آن آمده: باید برحکومت پیشوایان جور صبر کرد مگر زمانی که کافر شدند، با روایات دیگر معارض است؛ و مراد از آنها پرهیز از فتنه و پراکنده شدن وحدت جامعه است؛ و قویترین آنها این حدیث است که میفرماید: "با زمامداران درگیر نشوید مگر اینکه کفر آشکاری را از آنان مشاهده کنید." نووی گفته: مراد به کفر در اینجا معصیت است؛ و نظیر آن روایتهای بسیاری وارد شده است. و ظاهر این حدیث این است که برای کنار زدن امام حق نباید با وی درگیر شد، مگر اینکه گناه آشکاری را مرتکب شود، و همین گونه است حکم کارگزاران و والیهای وی. و اما در مورد ارتکاب ستمگری و معصیت، واجب است وی را از این اعمال زشت بازداشت و به اطاعت و امامت وی باقی ماند و فقط در کارهای معروف از وی اطاعت کرد نه در کارهای خلاف و ناپسند، و اگر باز از ستمگری و معصیت خود دست برنداشت باید او را خلع و دیگری را به جای او نصب کرد. و از همین باب است خروج سبط پیامبراکرم (ص) امام حسین (ع) علیه امام جائر ستمگر - یزید بن معاویه که با قدرت نظامی و مکر بر مسلمانان حکومت یافته - خداوند او و طرفدارانش از فرقه های کرامیه و نواصب را خوار و ذلیل گرداند، آنان که همواره اطاعت و عبادت پادشاهان ستمگر را بر خروج و جهاد علیه آنان برای اقامه عدل و دین ترجیح میدهند.
اما در این زمان نظر غالب جمعیت ها و فرقه های اسلامی بر وجوب خروج بر پادشاهان مستبد مفسد است؛ و ما ملاحظه میکنیم که امت عثمانی علیه پادشاه خویش، سلطان عبدالحمیدخان شورش میکنند و بر اساس فتوایی از شیخ الاسلام وی را از سلطنت خلع میکنند."تفسیر المنار 367/6.
ما در اینجا سخن ایشان را با همه طول و تفصیل نقل کردیم از آن روی که بسیاری از مطالب گذشته در آن مورد تأیید قرار گرفته بود.