صفحه ۴۰۸

4- باز هم او به سند خویش از ابراهیم بن اسحاق قطان روایت می‎کند که گفت: از حسین بن علی، و یحیی بن عبدالله شنیدم که می‎گفتند:

"ما خروج و قیام نکردیم مگر اینکه با اهل بیت خویش و موسی بن جعفر(ع) مشورت کردیم و آنان ما را به خروج دستور دادند."ماخرجنا حتی شاورنا اهل بیتنا، و شاورنا موسی بن جعفر(ع) فامرنا بالخروج. (مقاتل الطالبیین.304/).

5- باز هم او از جماعتی روایت می‎کند:

"سرهای آنان (شهدای فخ) را به نزد موسی و عباس آوردند و جماعتی از فرزندان حسن و حسین (ع) نیز حضور داشتند، هیچ یک از آنان چیزی نگفت جز موسی بن جعفر(ع)، هنگامی که به وی گفته شد این سر حسین است، فرمود: "بله، انا لله و انا الیه راجعون؛ او به خدا سوگند مسلمان، صالح، روزه دار، پایدار بر حق، امر کننده به معروف و باز دارنده از منکر از دنیا رفت؛ در اهل بیت او کسی همانند او نبود، و کسی از آن میان در پاسخ دعوت او چیزی نگفت."... قال: نعم، انا لله و انا الیه راجعون. مضی والله مسلما صالحا صواما قواما آمرا بالمعروف و ناهیا عن المنکر ما کان فی اهل بیته مثله. (مقاتل الطالبیین 302/).

قطعی است که دعوت و قیام شهید فخ برای دعوت به نفس نبود، بلکه مردم را به شخص مورد رضای آل محمد فرامی خواند؛ نظیر همان سخنی که زید(ره) در قیام و دعوت خویش ابراز می‎داشت. چنانچه این معنی در روایت ذیل آمده است.

6- باز ابوالفرج به سند خویش از ارطات روایت می‎کند که گفت:

"آنگاه که شیعیان می‎خواستند با حسین بن علی، شهید فخ بیعت کنند، ایشان می‎گفت:

من با شما بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبرخدا(ص) و بر اینکه اطاعت خدا شود و معصیت وی صورت نگیرد بیعت می‎کنم و شما را به رضای آل محمد فرا می‎خوانم، و با شما پیمان می‎بندم که در میان شما بر اساس کتاب خدا و سنت پیغمبر(ص) و عدالت در رعیت و تقسیم بیت المال به صورت مساوی عمل کنم..."مقاتل الطالبیین 299/.

و روایتهای دیگری از این قبیل؛ لکن باید توجه داشت که سند این روایات ضعیف است، و مؤلف کتاب (ابوالفرج) نیز از بنی مروان است که نسبت وی به مروان حمار می‎رسد، و از جهت مذهب نیز زیدی مذهب است.

ناوبری کتاب