صفحه ۴۰۳

و روایات دیگری از این قبیل که پیش از این در ذیل روایت ششم از فصل چهارم بخش سوم [جلد اول کتاب، ذیل روایت کل رأیة ترفع قبل...] برخی از آنها را یادآور شدیم.

روشن است که اطلاق این روایات شامل محل بحث ما نیز می‎شود، اگرچه برخی از آنها خالی از اشکال نیست. ضعف سند برخی از آنها نیز با توجه به اینکه مضمون برخی، برخی دیگر را تأیید می‎کند و ما به صدور برخی از آنها علم اجمالی داریم، به اصل استناد به آنها لطمه وارد نمی کند؛ و در اینجا نکته ای است شایان تأمل.

دلیل چهارم: قیام سیدالشهداء امام حسین (ع)

قیام و انقلاب سیدالشهداء امام حسین (ع) علیه یزیدبن معاویه دلیل دیگری است بر ضرورت مبارزه مسلحانه علیه حاکم فاسق ستمگر، با اینکه یزید به اسم اسلام و خلافت پیامبراکرم (ص) حکومت می‎کرد و چه بسا شعائری نظیر نماز و حج را نیز به جا می‎آورد؛ و امام حسین (ع) طبق اعتقاد ما امام معصوم است و عمل آن حضرت نظیر گفتار وی برای ما حجت شرعی است، زیرا امام بدان جهت امام قرار داده شده که سرمشق دیگران باشد و دیگران به هدایت او هدایت یابند؛ و آن حضرت در خطابه های خود در مسیر رفتن به کربلا اهداف خویش را بیان فرموده است.

طبری در تاریخ خویش و ابن اثیر در کامل می‎نویسند: امام حسین (ع) یاران خویش و یاران حر را مورد خطاب قرار داد و پس از حمد و ثنای خداوند فرمود:

"ای مردم، همانا پیامبرخدا(ص) فرمود: هر کس سلطان ستمگری را مشاهده کند که حرامهای خدا را حلال شمرده، عهد و پیمانهای خدا را شکسته، مخالف سنت رسول خدا(ص) رفتار می‎کند و بر بندگان خدا با گناه و ستمگری حکومت می‎راند، و با کردار و گفتار علیه وی نشورد بر خداوند رواست که او را به جایگاه همان سلطان ظالم بکشاند. هشدار که اینان اطاعت شیطان را همراه شدند و از اطاعت خداوند رحمان سر تافتند، فساد را آشکار، حدود الهی را تعطیل، اموال عمومی را در اختیار خود، و حرام خدا را حلال، و حلال خدا را حرام شمردند، و من سزاوارترین کسی هستم که این وضع را تغییر دهم و علیه اینان بشورم."ایها الناس، ان رسول الله (ص) قال: من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله، ناکثا لعهد الله، مخالفا لسنة رسول الله (ص) یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لاقول کان حقا علی الله ان یدخله مدخله. الاوان هؤلاء قد لزموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استاثروا بالفئ و احلوا حرام الله و حرموا حلاله، و انا احق من غیر. (تاریخ طبری (چاپ لیدن) ‏300/7 و کامل ابن اثیر ‏48/4).

ناوبری کتاب