و از پیامبرخدا(ص) روایت شده که فرمود:
حاصل کلام اینکه: اگرحاکم مرتکب اشتباهی جزئی گردد، یا اینکه از وی معصیتی جزئی که به اصول شریعت و مصالح اسلام و مسلمانان لطمه ای وارد نمی آورد صادر شود، و اساس عمل و حکم او کتاب و سنت باشد، خروج علیه وی نه تنها واجب نیست بلکه جایز نیز نمی باشد، و از مقام خود عزل نمی شود؛ بلکه اگر احتمال اصرار بر گناه از سوی او برود، واجب است او را نصیحت و ارشاد نمود. بلی، در مورد وزرا و مدیران و کارگزاران حکومت، شخص حاکم در صورتی که صلاح بداند میتواند آنان را از منصب خود عزل کند.
اما در آن صورت که حاکم از موازین اسلام و اصول عدالت انحراف اساسی پیدا کند، پرده ها را بدرد و اساس حکومت خویش را بر استبداد و هوای نفس قرار دهد و مال خدا را مال خود و بندگان خدا را بردگان خود پندارد، یا اینکه جیره خوار استعمار و مجری خواسته های کفار و بیگانگان شود و آنها از این طریق بر سیاست و فرهنگ و اقتصاد مسلمین مسلط شوند، و با نصیحت و تذکر نیز دست از حرکت انحرافی خود برندارد، و روز به روز به استکبار و سرکشی خود بیفزاید، در این شرایط اگرچه ظاهرا با زبان خود را مسلمان بداند و به برخی از مراسم اسلام نظیر نماز و حج و سایر شعایر اسلامی تظاهر کند - چنانچه ما در بسیاری از پادشاهان و سردمداران کشورهای اسلامی در این زمان مشاهده میکنیم - در این مورد جایز و بلکه واجب است برای سرنگونی و خلع وی ولو با مبارزه مسلحانه با حفظ مراتب آن اقدام نمود.
در مورد وزرا و امرا و کارگزاران حکومت اسلامی نیز حکم همین است؛ لکن باید شکایت انحراف و ستمگری آنان را به نزد حاکمی که آنان را نصب کرده برد، تا اگر او صلاح دانست آنان را از مقام خود عزل کند.
برای سرنگونی حاکم فاسق ستمگر واجب است زمینه و اسباب آن از قبیل ایجاد رشد سیاسی در مردم، تشکیل و احزاب و جمعیتها و دسته های مختلف، تهیه مقدمات و امکانات و نیروها به صورت مخفی و آشکار - طبق آنچه شرایط