صفحه ۳۷۹

بلی ظاهر این روایات که از طریق ما وارد شده - اگر بر فرض ظاهر آنها را بپذیریم - به چیزی جز عدم جواز تحرک و خروج بر ضد طاغوتهای زمان دلالت ندارد. و اما روایاتی که از طریق سنت وارد شده بسیاری از آنها در وجوب اطاعت و تسلیم شدن در برابر آنها ظهور دارد.

نقل برخی از فتاوای علمای سنت در این باره

1- در شرح نووی بر صحیح مسلم، ذیل روایت عبادة بن صامت که پیش از این خوانده شده آمده است:

"و اما معنی حدیث این است که: با فرمانروایانتان در امور حکومتی منازعه نکنید و به آنها اعتراض ننمایید، مگر اینکه بر اساس قواعد اسلام به طور یقین منکری را از آنان مشاهده کنید. پس هنگامی که چنین چیزی مشاهده کردید، آنان را مورد اعتراض قرار دهید، و هر جا باشید بر اساس حق سخن گویید؛ و اما خروج بر فرمانروایان و جنگ و قتال با آنان به اجماع همه مسلمانان حرام است، اگرچه فاسق و ستمگر باشند؛ درباره این مطلب که ما یادآور شدیم احادیث بسیار زیاد است، و اجماع اهل سنت این است که سلطان با فاسق شدن از حکومت منعزل نمی گردد؛ و اما آن وجهی که در کتابهای فقهی برخی اصحاب ما آمده که سلطان فاسق منعزل می‎شود و از برخی معتزله نیز این گونه نقل شده، گویندگان آن اشتباه کرده اند و نظر آنان مخالف اجماع است.

علما گفته اند: سبب عزل نشدن و تحریم خروج بر وی، بدان جهت است که بر این کار فتنه و خونریزی و به هم خوردن روابط افراد با یکدیگر مترتب است، در نتیجه مفسده عزل او بیشتر است از باقی ماندنش... پس اگر بر خلیفه ای فسقی عارض شد برخی گفته اند: عزل وی واجب است مگر اینکه جنگ و فتنه بر آن مترتب باشد، ولی جمهور اهل سنت از فقها و متکلمین و محدثین گفته اند: خلیفه به واسطه فسق و ظلم و تعطیل حقوق، عزل و خلع نمی شود؛ و به خاطر این مسائل خروج علیه وی جایز نیست بلکه واجب است او را موعظه و تهدید کرد، با توجه به احادیثی که در این باب وارد شده است."شرح صحیح مسلم از نووی ‏34/8 (در حاشیه کتاب ارشاد الساری در شرح صحیح بخاری به چاپ رسیده است).

ناوبری کتاب