صفحه ۳۶۲

مسأله دهم: اگر افراد اندیشمند و صالح در طرف اقلیت باشند چه باید کرد؟

اگر ما ملاک اکثریت را پذیرفتیم - چنانچه نظر ما نیز همین بود - در صورتی که افراد اندیشمند و خوش فکر و افراد بافرهنگ و درستکار در طرف اقلیت باشند و افراد همج الرعاع و کم خرد در طرف اکثریت - چنانچه شاید در بسیاری از کشورها این گونه باشد - حال آیا اکثریت این چنانی را باز می‎توان بر اقلیت صالح ترجیح داد؟ به عبارت دیگر آیا در این شرایط اعتبار به کمیت است یا کیفیت ؟

ممکن است به این پرسش این گونه پاسخ داد که امکان چنین فرضی بسیار کم است؛ زیرا ما انکار نمی کنیم که امکان دارد در یک زمان یا در یک مکان و منطقه خاص، اکثر مردم ساده و بی اطلاع از فنون سیاست باشند، یا در کردار و علم درستکار نباشند، اما اقلیت خوش فکر صالح نیز چنانچه پیش از این گفته شد متمایز و جدای از آنها نیست، بلکه این گونه افراد در تمام جامعه پراکنده اند، و آنگاه که جامعه در مقام انتخاب به دو دسته تقسیم شدند به طور طبیعی آنان هم به دو دسته تقسیم شده و تعداد زیادی از آنان نیز در طرف اکثریت قرار می‎گیرند، و در این صورت باز طرف اکثریت ولو به خاطر افراد صالح موجود در آن بر اقلیت ترجیح دارد.

اما اگر فرض کردیم (چنانچه فرض مسأله نیز همین است) که همه افراد اندیشمند و صالح در مقام انتخاب در یک طرف قرار گرفتند، در آن صورت ممکن است به این معنی قائل شد که اقلیت با این ویژگیها بر اکثریت غیر صالح مقدم است، به ویژه اگر ما - چنانچه ماوردی و ابویعلی گفتند - برای شرکت کنندگان در انتخابات شرط علم و تدبیر و عدالت را قائل شویم، یعنی در واقع ما انتخاب رهبر را حق اهل حل و عقد بدانیم؛ چنانچه بیان آن در مسأله هشتم گذشت.

ممکن است کلام امیرالمؤمنین (ع) را که می‎فرماید: "شورا برای مهاجرین و انصار است، اگر آنان بر فردی وحدت نظر پیدا کرده و او را امام خواندند مورد رضایت خداوند نیز هست"و انما الشوری للمهاجرین و الانصار، فان اجتمعوا علی رجل و سموه اماما کان ذلک (لله) رضا. (نهج البلاغه فیض 840/، لح 367/، نامه 6). نیز بر همین فرض مسأله حمل کنیم؛ چرا که مهاجرین و انصار به ویژه کسانی که از آنان در جنگ بدر شرکت داشتند، به مذاق شرع و به سیاست اسلام واقف بوده و از سایر نومسلمانان که هنوز اسلام در اعماق دلهایشان ریشه ندوانده بود کاملا متمایز بودند. و در اینجا نکته ای است شایان تأمل.

ناوبری کتاب