صفحه ۳۵۱

بنویسد و بگوید: من از جانب پیامبراکرم (ص) تعیین شده ام که خلیفه بلافصل پیامبراکرم (ص) باشم؛ چرا که در این کلام نسبت به خلفای پیشین طعنه وارد می‎آمد، و رابطه آن حضرت با مردم مدینه که با آن حضرت بیعت کرده بودند به هم می‎خورد." البته این سخن امامیه یک ادعاست که اگر دلیل دیگری آن را تأیید کند پذیرفتن آن واجب است، ولکن برای آنان دلیلی که بیانگر این باشد که این کلام باید حمل بر تقیه شود وجود ندارد."شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ‏36/14.

البته در پاسخ ایشان باید گفت: دلیل امامیه بیانات صریح آن حضرت (ص) در موارد مختلف از ابتدای بعثت تا وفات آن حضرت در خصوص ولایت امیرالمؤمنین (ع) است.

ما نیز نمونه هایی از آن را در اوایل (جلد اول) همین کتاب در بیان آیه شریفه "النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم" یادآور شدیم و آن حضرت در نظر داشتند به هنگام وفات نیز آن را با نوشتن تثبیت کنند و به همین جهت کاغذ و دوات طلب فرمودند، ولکن در این جهت با او مخالفت کردند.

در هر صورت نزد ما شیعه امامیه امامت امیرالمؤمنین (ع) به وسیله نص ثابت است و آن حضرت نیز در خطابه ها و مکاتبات خود به آن احتجاج می‎نمود؛ و کلام آن حضرت در این مورد و نظایر آن از روی تقیه یا مماشات و از روی جدل در مقام احتجاج با دشمن بوده است، و ما نیز پیش از این گفتیم: که معنی جدل این نیست که بیعت به طورکلی باطل است و وجودش همانند نبودن آن است، بلکه انتخاب و بیعت نیز راهی برای تعیین امامت است منتهی در طول نص و به هنگام نبودن آن، پس مماشات در اینجا به معنی تسلیم غیر حق شدن نیست، بلکه بر فرض نبودن نص است، با اینکه در واقع نص وجود داشته است. برای روشن ترشدن مسأله به آنچه در فصل بیعت نگاشته آمد مراجعه گردد.

به هر حال این کلام آن حضرت نیز دلالت بر عدم احتیاج به بیعت همه مردم و کفایت بیعت اهل حل و عقد که در آن زمان منطبق بر مهاجرین و انصار بوده دارد، چنانچه پوشیده نیست.

3- گفتگویی که بین امیرالمؤمنین (ع) و معاویه در صفین با وساطت قاریان قرآن به وقوع پیوست که معاویه گفت:

"اگر امر چنان است که آنان می‎پندارند پس چرا وی بدون ما و بدون مشورت با ما و بدون کسانی که در آنجا بودند خلافت را به دست گرفت ؟ حضرت علی (ع) در پاسخ

ناوبری کتاب