(هواپیما) به دست بیاورد، آیا با وسیله دیگر نجات دادن وی واجب نیست و بنده میتواند به طور کلی این وظیفه را انجام ندهد؟ من گمان نمی کنم کسی بدین معنی ملتزم گردد.
بی تردید حکومت از این قبیل است؛ که با تأمل و دقت در ادله ای که بر ضرورت حکومت دلالت دارد و اهتمامی که شارع مقدس به آن و عدم جواز تعطیل آن ابراز نموده این معنی روشن میگردد، به ویژه در جملاتی همانند کلام امیرالمؤمنین (ع) که میفرماید:
و نیز گفتار آن حضرت که میفرماید:
و سایر ادله در این زمینه بر این اساس است پس تعطیل حکومت در هر صورت صحیح نیست ولکن رعایت شرایط در حد امکان واجب است، و در صورتی که دسترسی به فرد واجد همه شرایط امکان پذیر نبود باید الاهم فالاهم را در ارتباط با اولویت شرایط و شرایط جامعه و نیازمندیهای زمان رعایت نمود.
از باب مثال عقل و اسلام و توان اداره جامعه و بلکه عدالت از شرایط مهمتر به شمار میآیند، چنانچه نیازهای جامعه و شرایط زمانی - همان گونه که ماوردی و ابویعلی به آن اشاره کردند - متفاوت است؛ و تشخیص این موارد در هر زمان و مکان به افراد آگاه و خبره جامعه بستگی دارد؛ و از مهمترین و بیشترین موارد تزاحم که مبتلابه است، تزاحم بین فقاهت و سیاست و مدیریت است؛ چنانچه ابن سینا نیز به آن اشاره داشتند؛ اگرچه ما مثال وی را مورد مناقشه و خدشه قرار دادیم. و شاید برای اداره کشور، دومی مهمتر باشد؛ زیرا نظام جامعه و تأمین مصالح و دفع کفار و اجانب جز با قوه و حسن تدبیر و سیاست حاصل نمی گردد. و چون فرض بر این است که دو شرط اسلام و عدالت در وی محقق است، پس به طور قهری این دو عامل او را ملزم میکنند که از اهل علم احکام را فرابگیرد و بدون آگاهی به کاری اقدام ننماید.
ممکن است ما به حسب شرایط و به حسب زمان و مکانهای مختلف، چنانچه