صفحه ۳۴۱

(هواپیما) به دست بیاورد، آیا با وسیله دیگر نجات دادن وی واجب نیست و بنده می‎تواند به طور کلی این وظیفه را انجام ندهد؟ من گمان نمی کنم کسی بدین معنی ملتزم گردد.

بی تردید حکومت از این قبیل است؛ که با تأمل و دقت در ادله ای که بر ضرورت حکومت دلالت دارد و اهتمامی که شارع مقدس به آن و عدم جواز تعطیل آن ابراز نموده این معنی روشن می‎گردد، به ویژه در جملاتی همانند کلام امیرالمؤمنین (ع) که می‎فرماید:

"اینان می‎گویند: حکومت جز برای خداوند نیست، با اینکه مردم ناچار از حکومت هستند، نیکوکار باشد یا بدکار."هؤلاء یقولون: لا امرة الالله و انه لابد للناس من امیر بر اوفاجر. (نهج البلاغه، فیض 125/، لح 82/، خطبه 40).

و نیز گفتار آن حضرت که می‎فرماید:

"والی ستمگر بهتر از فتنه مداوم است."وال ظلوم خیر من فتنة تدوم. (غرر و درر ‏236/6، حدیث 10109).

و سایر ادله در این زمینه بر این اساس است پس تعطیل حکومت در هر صورت صحیح نیست ولکن رعایت شرایط در حد امکان واجب است، و در صورتی که دسترسی به فرد واجد همه شرایط امکان پذیر نبود باید الاهم فالاهم را در ارتباط با اولویت شرایط و شرایط جامعه و نیازمندیهای زمان رعایت نمود.

از باب مثال عقل و اسلام و توان اداره جامعه و بلکه عدالت از شرایط مهمتر به شمار می‎آیند، چنانچه نیازهای جامعه و شرایط زمانی - همان گونه که ماوردی و ابویعلی به آن اشاره کردند - متفاوت است؛ و تشخیص این موارد در هر زمان و مکان به افراد آگاه و خبره جامعه بستگی دارد؛ و از مهمترین و بیشترین موارد تزاحم که مبتلابه است، تزاحم بین فقاهت و سیاست و مدیریت است؛ چنانچه ابن سینا نیز به آن اشاره داشتند؛ اگرچه ما مثال وی را مورد مناقشه و خدشه قرار دادیم. و شاید برای اداره کشور، دومی مهمتر باشد؛ زیرا نظام جامعه و تأمین مصالح و دفع کفار و اجانب جز با قوه و حسن تدبیر و سیاست حاصل نمی گردد. و چون فرض بر این است که دو شرط اسلام و عدالت در وی محقق است، پس به طور قهری این دو عامل او را ملزم می‎کنند که از اهل علم احکام را فرابگیرد و بدون آگاهی به کاری اقدام ننماید.

ممکن است ما به حسب شرایط و به حسب زمان و مکانهای مختلف، چنانچه

ناوبری کتاب