میشود. چنانچه مقتضای اجتماع چند علت در معلول واحد نیز همین است.بیعت یک امر اعتباری بیشتر نیست و باید به آن ترتیب اثر داده شود. هنگامی که مردم نسبت به اطاعت بی توجه شوند خود آن یک نوع عزل حساب میشود و به همین جهت تجدید بیعت به معنی تجدید اطاعت است. پیامبر اکرم (ص) هر وقت مسافرت بر میگشت مردم با وی بیعت میکردند. و کسانی از اهل سنت که به آیه شریفه: "لقد رضی الله" به عنوان عشره مبشره برای فضیلت افرادی استناد میکنند، باید توجه داشته باشند که ارزش بیعت به اطاعت و پایداری بر آن است و الادر صورت عدم وفا چه اثری میتواند داشته باشد؟ خداوند سبحان نیز میفرماید: "فمن نکث فانما ینکث علی نفسه". (از افاضات معظم له در درس).
و ما پیش از این گفتیم که: رهبری همان گونه که با نصب خداوند به وجود میآید، با نصب امت به وسیله بیعت نیز متعین میگردد. بر این اساس پس امامت امیرالمؤمنین (ع) اگرچه طبق اعتقاد ما با نصب خداوند یا نصب پیامبراکرم (ص) تحقق یافته ولکن چون جعل و انشاء آن به وسیله بیعت از سوی امت نیز موجب تأکید و دلپذیرتر شدن و اطاعت بیشتر مردم میگردید، و در مقام احتجاج مکان تمسک به آن وجود داشت، پیامبراکرم (ص) پس از نصب حضرت علی (ع) به ولایت از مردم نیز برای آن حضرت بیعت گرفت؛ که پیش از این مباحث آن به تفصیل گذشت.
در سوره فتح نیز خداوند سبحان از بیعت به "عهد و پیمان خداوند" تعبیر نموده و میفرماید: "و من اوفی بما عاهد علیه الله"فتح (48) 10/. و هر که به پیمانی که با خدا بسته وفا کند...قابل توجه اینکه تا چه اندازه این تعبیر به عهد تناسب دارد با کلمه "عهدی" در آیه شریفه "لاینال عهدی الظالمین بقره (2) 124/. عهد من به ستمکاران نمی رسد" که مراد از آن امامت است؛ و این نکته ای است شایان توجه.
اگر گفته شود: - چنانچه بعید نیست این گونه باشد: که بیعت وسیله ای است برای ایجاد هر گونه پیمان و قرارداد ولو در برخی از امور اجرایی جزئی،
در پاسخ باید گفت: ولایت و ریاست نیز از بارزترین مصادیق پیمان و تعهد است؛ زیرا هنگامی که مقام، مقام جعل ولایت باشد - چنانچه در داستان غدیر خم و در بیعت امیرالمؤمنین (ع) پس از عثمان این گونه بود - در این صورت بیعت نیز وسیله ای برای انشاء ولایت است. و این منافاتی با انشاء خداوند تبارک و تعالی ندارد؛ چرا که انشاء کم مؤونه است و انشاء مردم تأکید همان انشاء خداوند تبارک و تعالی است.