صفحه ۳۲۲

می‎دانیم که رسالت و ولایت برای پیامبراکرم (ص) و نیز امامت برای امیرالمؤمنین و سایر ائمه معصومین (ع) از فرزندان وی طبق اعتقاد ما با بیعت و واگذاری امت حاصل نیامده، بلکه به جعل و نصب خداوند تبارک و تعالی می‎باشد، چه مردم با آنان بیعت می‎کردند یا نه. پس از باب مثال اهل مدینه در عقبه اول یا دوم نمی خواستند نبوت یا رسالت را به پیامبراکرم (ص) واگذار کنند، بلکه پس از قبول نبوت و رسالت وی برای عمل به دستورات وی و دفاع از آن حضرت با آن حضرت بیعت کردند؛ بر این اساس پس بیعت تأکیدی بر اعتراف قلبی و میثاقی است بین آن دو برای تنفیذ آنچه بدان ملتزم شده اند.

در پاسخ باید گفت: بلی پیامبرخدا(ص) از سوی خداوند بلااشکال پیامبر و ولی جامعه بود، اگرچه مردم با وی بیعت ننموده و تسلیم دستورات وی نمی شدند؛ و همچنین امامت برای امیرالمؤمنین و سایر ائمه معصومین (ع) طبق اعتقاد ما؛ ولکن چون در ذهن مردم طبق عادت و سیره آنان این معنی وجود داشته که ریاست و رهبری با بیعت و انتخاب مردم مسلم می‎شده، و نیز چون در عرف مردم برای انشاء و قطعیت یافتن حکومت بیعت از استوارترین وثیقه ها بوده، به همین جهت پیامبراکرم (ص) برای تحکیم ولایت ظاهری خویش ازمردم خواسته تا با وی بیعت کنند؛ چرا که مردم به چیزی که خود در ایجاد آن نقش داشته و به وفاداری به آن خود را ملزم دانسته اند به مراتب پایدارترند و در مقابل نقض عهد بیشتر می‎توان به آن تمسک نمود.

پس مراد از اینکه بیعت در ارتباط با پیامبراکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) به عنوان تأکید است، بدین معنی است که بیعت وسیله تحقق ولایت آنان در نزد مردم است، و عاملی است که دستورات آنان به صورت قویتر و محکمتر اجرا شود، و بی تردید اطاعت و تسلیم عملی مردم نیز بر آن مترتب است.

از سوی دیگر ظاهرا بیعت با پیامبراکرم (ص) برای حکومت و ولایت آن حضرت است نه برای نبوت و رسالتش؛ چرا که در این باره صرف ایمان و تصدیق کافی است؛ و این نکته ای است شایان توجه.

خلاصه کلام اینکه:

در صورتی که برای تحقق یک امر دو راه وجود داشته باشد و یکی از آن دو نزد مردم متعارف و پابرجا و نافذتر باشد، ایجاد آن به هر دو طریق موجب تأکید بیشتر

ناوبری کتاب