صفحه ۳۱۹

اجتماعی آنان را مدنظر قرار داده و مصالح آنان را تأمین کند؛ و بدین وسیله یک نحوه تجارت و معامله ای بین آن دو صورت می‎گیرد.

از سوی دیگر همان گونه که در معامله مرسوم است طرفین قبل از قرارداد از مقدار و کیفیت و خصوصیات جنس مورد معامله صحبت کرده آنگاه بر سر معامله به توافق می‎رسند، و در حقیقت معامله با ایجاب و قبول و انشاء، یا دادن و گرفتن جنس، یا دست به یکدیگر دادن، یا کارهای دیگری نظیر آن صورت می‎گیرد، و گفتگو و رضایت طرفین از مقدمات آن محسوب می‎شود،

در زمانهای ما و در بسیاری از شهرها و قبایل نیز آنچه متداول و معروف است همین است که با دست دادن به یکدیگر معامله را پایان یافته تلقی می‎کنند، و در نزد آنان این محکم ترین و متقن ترین شیوه استحکام معامله است، به گونه ای که پس از آن نقض معامله را قبیح می‎شمارند. در مورد بیعت نیز آنچه به ذهن بیش از هر چیز سبقت می‎گیرد همین معنی و مفهوم است که بیعت پس از گفتگو و تراضی طرفین وسیله ای برای انشاء و ایجاد مسؤولیت حکومت است. به همین جهت به طور غریزی قبایل مختلف هنگامی که احساس می‎کردند برای حفظ نظام قبیله و دفاع از منافع و مصالح خویش نیاز به رئیس و فرمانده دارند اطراف کسی که او را برای این کار صالح می‎دانستند گرد آمده و پس از گفتگو و ذکر نیازمندیها و شرایط خود با دست دادن به وی او را به عنوان رئیس خود انتخاب می‎کردند، و با همین دست دادن ولایت و ریاست وی تثبیت می‎گردید. چنانچه در خرید و فروش نیز طابق النعل بالنعل به همین گونه عمل می‎شود. و همان گونه که در معامله دست به هم دادن در نزد آنان از متقن ترین شیوه انشاء معامله بود، برای بیعت نیز برای استحکام کار به همین شیوه عمل می‎کردند.

این آن چیزی است که ما ازماهیت بیعت درک می‎کنیم، و شاید از کلمات اهل لغت نیز همین معنی استفاده گردد که نمونه هایی از سخنان آنان را در این باره می‎آوریم.

بیعت از دیدگاه اهل لغت

1- راغب در کتاب مفردات خویش می‎نویسد:

"با سلطان بیعت کرد (بایع السلطان) یعنی در مقابل خدماتی که سلطان انجام می‎دهد، اطاعت و شنوایی از وی را به عهده گرفت؛ به این عمل بیعت و مبایعه گفته می‎شود."مفردات راغب 66/.

ناوبری کتاب