صفحه ۳۱۳

فراز آخر این کلام در نهج البلاغه نیز آمده است.نهج البلاغه، فیض 417/، لح 194/، خطبه 136.

18- و در نهج البلاغه آمده است:

"شما به سوی من شتافتید همانند شتافتن حیوان تازه بچه به دنیا آورده به سوی فرزندش، می‎گفتید: البیعة، البیعة، دستم را بستم شما آن را گشودید، دستم را کشیدم شما آن را به سمت خود کشیدید؛ بار خدایا، این دو (طلحه و زبیر) پیمان مرا قطع و به من ستم کرده و بیعتم را شکسته و مردم را علیه من شوراندند."فاقبلتم الی اقبال العوذ المطافیل علی اولادها تقولون: البیعة، البیعة . قبضت یدی فسبطتموها، و نازعتکم یدی فجذبتموها. اللهم انهما قطعانی و ظلمانی و نکثا بیعتی و البا الناس علی. (نهج البلاغه، فیض 420/، لح 195/، خطبه 137) و در نهج البلاغه فیض و صالح به جای "قبضت یدی" "قبضت کفی" و در نسخه صالح به جای کلمه "فجذبتموها" "فجاذبتموها" آمده است.

در متن عربی روایت "العوذ" جمع "عائذ" به معنی حیوان تازه فرزند به دنیا آورده است؛ و واژه "مطفل" حیوان دارای طفل است که جمع آن می‎شود "مطافیل"؛ و "تألیب" به معنی تحریک و شوراندن مردم است.

19- و باز در نهج البلاغه آمده است:

"شما دستم را گشودید من آن را بستم، شما آن را کشیدید من جمع کردم، آنگاه شما به من هجوم آوردید همانند هجوم شتران تشنه به آبشخور خویش به هنگام خوردن آب، تا جایی که کفش از پای درآمد و عبا افتاد و افراد ناتوان زیردست و پا ماندند و شادمانی مردم از بیعت با من تا به آنجا رسید که کودکان به وجد آمده و افراد مسن خرامان برای بیعت به راه افتادند، و افراد علیل و دردمند از جا حرکت کردند، و دختران نوجوان از شوق بدون روبند برای بیعت شتافتند."وبسطتم یدی فکففتها و مددتموها فقبضتها ثم تداککتم علی تداک الابل الهیم علی حیاضها یوم ورودها، حتی انقطعت النعل و سقط الرداء و وطئ الضعیف و بلغ من سرور الناس ببیعتهم ایای ان ابتهج بها الصغیر و هدج الیها الکبیر و تحامل نحوها العلیل و حسرت الیها الکعاب. (نهج البلاغه، فیض 772/، لح 350/_351، خطبه 229).

در متن عربی روایت واژه "هدج" به معنی راه رفتن فرد ناتوان است؛ و "حسرت" یعنی پوشش از صورت، در تلاش برای رفتن به بیعت کنار رفت. و "کعاب" بر وزن "سحاب" هنگامی که پستانهای دختر برآمده شده و آماده ازدواج می‎گردد، و کنار

ناوبری کتاب