در اینجا، امام (ع) برای رضایت و نظر مسلمانان اعتبار قائل شده و ولایت را از نظر آنان ناشی دانسته است.
10- کلام امیرالمؤمنین (ع) به هنگام بیعت با آن حضرت در مسجد مدینه
در کتاب کامل ابن اثیر پس از ذکر آنچه از وی نقل شده آمده است:
"چون روز بیعت فرا رسید- و آن روز جمعه بود- مردم در مسجد گرد آمدند و علی (ع) بر منبر بالا رفت و در حالی که مسجد پر از جمعیت و همه سراپا گوش بودند فرمود: ای مردم، این امر [حکومت ] امر شماست. هیچ کس بجز کسی که شما او را امیر خود گردانید حق امارت بر شما را ندارد، ما دیروز هنگامی از هم جدا شدیم که من قبول ولایت را ناخوشایند داشتم، ولی شما این را نپذیرفتید، آگاه باشید که من کسی جز کلیددار شما نیستم، و نمی توانم حتی یک درهم را به ناروا از بیت المال برگیرم."یا ایها الناس - عن ملا و اذن - ان هذا امرکم لیس لاحد فیه حق الامن امرتم، و قد افترقنا بالامس علی امر و کنت کارها لامرکم فابیتم الاان اکون علیکم، الاو انه لیس لی دونکم الامفاتیح مالکم، ولیس لی ان آخذ درهما دونکم. (کامل ابن اثیر 193/3؛ این روایت را طبری به صورت قطعه قطعه در تاریخ خویش 3077/6 و 3067 نقل کرده است).
11- تعیین والی با مشورت مهاجرین و انصار
در نهج البلاغه به نقل از امیرالمؤمنین (ع) آمده است که فرمود:
"شورا با شرکت مهاجرین و انصار صورت میپذیرد، اگر آنان بر شخصی وحدت نظر پیدا کرده و او را امام خویش قرار دادند این مورد رضایت خداوند است؛ اگر کسی به وسیله طعن و یا بدعت از جرگه آنان خارج گردید و بر امام خود خروج نمود، آن را به راهی که از آن خارج گردیده باز گردانید، و اگر امتناع کرد به خاطر پیروی از غیر راه مؤمنان با او بجنگید؛ و خداوند او را به راهی که خود انتخاب کرده است واگذار خواهد کرد."و انما الشوری للمهاجرین و الانصار، فان اجتمعوا علی رجل و سموه اماما کان (لله) رضا فان خرج عن امرهم خارج بطعن او بدعة ردوه الی ما خرج منه، فان ابی قاتلوه علی اتباعه غیر سبیل المؤمنین و ولاه الله ما تولی. (نهج البلاغه، فیض 840/، لح 367/، نامه 6).