نیست، و چنانچه بارها یادآور شدیم این نوع تعیین بر انتخاب مردم مقدم است؛ ولکن در فرض مورد بحث ما، چنین نصبی یا وجود ندارد و یا اینکه به وسیله ادله چنین نصبی ثابت نشده است.
شیوه دوم نیز حکومت ستم بر مردم است، و عقل به زشتی و ناپسند بودن چنین حکومتی قضاوت دارد. چنین حکومتی خلاف سلطنت انسان بر اموال و نفوس خویش است، و عقل نیز به وجوب خضوع و اطاعت از چنین حکومتی حکم نمی کند.
پس در نتیجه نوع سوم که همان انتخاب است در چنین شرایطی متعین میگردد، و این همان چیزی است که مورد بحث و گفتگوی ماست.
به همین جهت در هر جا و هر زمان سیره عقلا بر این بوده که به نظر خویش صالحترین و لایقترین افراد را به ولایت و حکومت خویش برگزینند، و به وسیله بیعت یا هر شکل دیگر مراتب اطاعت و تسلیم خود را به وی ابراز دارند، و پیوسته زندگی انسانها حتی در عصر حجر و آنگاه که در جنگلها و بیشه زارها زندگی میکرده اند خالی از چیزی به عنوان دولت و نظام اجتماعی که از مصالح آنان دفاع کند نبوده است.
خداوند تبارک و تعالی نیز در انسان غریزه انتخاب قرار داده و مردم را در اعمال این غریزه و انتخاب احسن مورد ستایش قرار داده وفرموده است: "فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه زمر (39) _17 و 18. پس به بندگان من بشارت ده، آنان که سخن را میشنوند، آنگاه بهترینش راپیروی میکنند."
2- سیره عقلا در واگذاردن امور به افراد توانمند امین
باز در هر زمان و هرجا سیره عقلا بر این استمرار یافته که در برخی اعمال برای خویش نایب میگیرند، و کارهایی را که خود شخصا نمی توانند انجام دهند به کسی که توان انجام آن را دارد واگذار میکنند.
از جمله این موارد اموری است که مورد نیاز جامعه است و روی سخن در آن متوجه کل جامعه میباشد، و اجرا و انجام آن متوقف بر اجرای مقدمات بسیار زیاد و نیروهای متمرکز است، نظیر دفاع از کشور و ایجاد راهها و وسایل ارتباط جمعی، مخابرات و مسائلی نظیر آن، که تحصیل آن برای فرد فرد افراد جامعه به تنهایی میسر نیست که برای انجام آن، والی توانمندی را انتخاب و امور را به وی میسپارند و او را بر انجام آن امور یاری میدهند. و از همین موارد است اجرای حدود،